گنجور

 
فیاض لاهیجی

یک جهان بر هم زدم کز جمله بگزیدم ترا

من چه می‌کردم به عالم گر نمی‌دیدم ترا

با همه مشکل‌پسندی‌های طبع نازکم

حیرتی دارم که چون آسان پسندیدم ترا!

یک بساط دهر شد زیر و زبر در انتخاب

زین جواهر تا به طبع خویش برچیدم ترا

من ز خود گم می‌شدم چون می‌شنیدم نام تو

خویش را گم کرده‌تر می‌خواستم دیدم ترا

کی قبول من شدی فیّاض در ردّ و قبول

تا به میزان «رهی» صد ره نسنجیدم ترا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode