خوی بر رخت که رشک گلستان آتش است
هر قطره شبنم گل بستان آتش است
جز دود بال و پر به مشامش نمیرسد
پروانه مدّتی است که مهمان آتش است
تکرار درس شعله کند تا سحر چو شمع
هر شب دلم که طفل دبستان آتش است
در آتش غم تو دلم بیترانه نیست
آری سپند بلبل بستان آتش است
خون هزار طفل سرشکش به گردن است
این آستین که موجة طوفان آتش است
میمیرد و قرار ندارد ز سوختن
یارب چه آتش است که در جان آتش است!
فیّاض طرّة علم آه سرکشم
پیوسته همچو دود پریشان آتش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به تصویر کشیدن شدت و عمق احساسات عاشقانه و غمناک پرداخته است. شاعر با استفاده از نماد آتش، जिन्हें به عنوان عشق و درد توصیف میکند، به توصیف زیبایی و جذابیت معشوقش میپردازد. او اشاره میکند که عشق میتواند همه چیز را تحت تأثیر قرار دهد و حتی باعث ایجاد حسرت و بیقراری در دل عاشق شود. همچنین، احساساتی چون خشم و غم در این شعر نیز به وضوح حس میشوند، به طوری که شاعر تمام این احساسات را به آتش نسبت میدهد و آن را نمادی از عشق و عذاب خود میسازد. در نهایت، شاعر به قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگی و وجود انسانها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ظاهر تو به قدری زیباست که حتی گلستان هم به زیبایی تو حسادت میکند، چرا که هر قطره شبنم بر روی گلهای آن بستان، به اندازه آتش سوزان است.
هوش مصنوعی: پروانه مدتی است که در کنار آتش زندگی میکند و تنها بویی که به مشامش میرسد، دود بال و پرش است.
هوش مصنوعی: هر شب، دلم مانند شمعی است که شعلهاش باید تا صبح روشن بماند؛ مثل یک کودک مدرسهای که در حال یادگیری است، گاهی به تکرار و تمرین نیاز دارد.
هوش مصنوعی: دل من در حالتی از ناراحتی و غم، از هر نوع شادی و سرور بیبهره است. درست است که بلبل باغ به زیبایی آواز میخواند، اما در واقع خود نیز در آتش عشق و غم دچار حریق است.
هوش مصنوعی: این آستین که به آرامی به نظر میرسد، زخمها و مصیبتهای بسیار بیگناهانی را تحمل میکند که به خاطر آتش و خطر حریق دچار آسیب شدهاند. این نشاندهندهی بار سنگینی است که بر دوش ماست و یادآور دردهای عمیق و نگرانکنندهای است.
هوش مصنوعی: میمیرد و آرامش ندارد از شدت سوزش و جان کنده شدن، خداوندا، این چه آتشی است که در وجودش شعلهور است!
هوش مصنوعی: علم و دانش مانند آتش است که شعلهور و پرتوان میجوشد و من مانند دودی پریشان از این آتش، همواره در حال شور و حرارت هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لعل آتشین تو دل کان آتش است
زان لعل سوخته ست دل و جان آتش است
بشکن بتان آزر ازان رو خلیل وار
کان روی تو نه روی گلستان آتش است
سرگشته عاشق از تو، بگو، گوی چون برد
[...]
از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
وین موجهای خون گل طوفان آتش است
آهم شرر فشان شده یاران حذر کنید
کاین آه در تراوش باران آتش است
اشگی که میرسد ز درونم به چشم تر
[...]
تا روی دل فروز تو بستان آتش است
دل نغمه سنج گلستان آتش است
یارب چه آتشی تو که چندین هزار داغ
از شعله ی جمال تو در جان آتش است
گر مست حیرتیم ز روی تو دور نیست
[...]
اشکم ز سوز سینه چو عمان آتش است
دریای شعله مایه باران آتش است
هر دم به جانبی ز دلم شعله سر زند
یاران در این خرابه مگر کان آتش است
شب هر نفس که بی تو کشیدم چنان نمود
[...]
داغ دلم گلی ز گلستان آتش است
شور محبتم نمک خوان آتش است
هان ای فرشته بر سر خاک شهید عشق
ننهی قدم دلیر، که طوفان آتش است
منعم مکن ز ناله که این خون گرفته دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.