گنجور

 
فیاض لاهیجی

نماند با مژة من غبار گریة شمع

گره فکند سرشکم به کار گریة شمع

سرشک من نخورد آب بی‌حرارت دل

بود به نقطة آتش مدار گریة شمع

بگو چه سان نکند گل جنون پروانه

که گشت موسم جوش بهار گریة شمع

گره‌گشای دل تنگ ماست قطرة اشک

شکفته می‌گذرد روزگار گریة شمع

درآ به خلوت تاریک من شبی فیّاض

ببین سرشک مرا یادگار گریة شمع

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode