خوی از جبین مریز که قدر گلاب رفت
گرمی مکن که رنگ رخ آفتاب رفت
صد بار سر ز خواب برآورد بخت و باز
پنداشت روز من شب و دیگر به خواب رفت
بر شعلة فسردة من گرد غم نشست
وز گوهر شکستة من آب و تاب رفت
بوی دل حزین به مشام فلک رساند
دودی که بر سر از جگر این کباب رفت
از آه من ز شعله سوزنده پَر شکست
وز اشک من ز گوهر ناسفته آب رفت
شب در بنای چرخ تزلزل فکنده بود
سیلاب خون که از دل پر اضطراب رفت
فیّاض در کمین تو چندین درنگ چیست
اکنون که فرصت تو به چندین شتاب رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حسرت و از دست دادن میپردازد. او از زلف ساقی و دامان یار که از دست رفتهاند، غمگین است و از نبود گل و برگ در گلستان و چمن صحبت میکند. بلبلان بیصدا ماندهاند و امیدی به بهار ندارند. شاعر از گذر عمر و تلاش بینتیجهاش برای به دست آوردن چیزهایی که به آنها آرزو داشت، میگوید و به حسرتهایش اشاره میکند. او به یاد میآورد که فرصتها از بین رفتهاند و زیباییها نیز به زودی به فراموشی سپرده میشوند. نهایتاً، او از غمهای خود و همچنین از دوستان و بیگانگان بیزار شده و به یاد یاری که به او اهمیت داده است، غمگین میشود. شعر به طور کلی بیانگر ناپایداری و فانی بودن زندگی و آرزوهاست.
هوش مصنوعی: از پیشانی خویش عصبانی نشو، چون حال گلاب تغییر کرده است. زیاده داغ نکن، زیرا رنگ رخسار خورشید نیز رفته است.
هوش مصنوعی: بخت من بارها روز را شروع کرده و بیدار شده، اما هر بار فکر کرده که هنوز شب است و دوباره به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: بر شعلهای سرد از غم نشستم و با شکسته شدن جواهرم، زیباییام را از دست دادم.
هوش مصنوعی: بوی دلbroken-hearted به آسمان رسید، دودی که از دل این کباب به هوا رفت.
هوش مصنوعی: از نالهام شعلههای سوزان ضعیف شدند و اشکهایم به مانند مرواریدهای ناچیز در آب محو شدند.
هوش مصنوعی: شب، به دلیل ناپایداری چرخ هستی، به وضوح غم و اضطراب را احساس میکرد که همچون سیلابی از خون از دل پر از نگرانی و اضطراب روانه شده است.
هوش مصنوعی: خداوندی که بخشنده است، چه درنگی در انتظار تو دارد؟ حالا که زمان تو با سرعت در حال گذر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی اجل شهاب موئید که آن فلان
رفت و نگفت رفتم و این ناصواب رفت
از بادهٔ نعیم تو شد چون به خانه مست
رفتم چگونه گوید آن کو خراب رفت
از خطِّ دلْ سیه، ز رخش آب و تاب رفت
مظلوم ظالمی که به پای حساب رفت
مشت زری که غنچه ز بلبل دریغ داشت
در یک نفس تمام به خرج گلاب رفت
آورد نبض دولت بیدار را به دست
[...]
زین درد پایِ عشرت دنیا به خواب رفت
این گرد تا به آینة آفتاب رفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.