گنجور

 
فیاض لاهیجی

کوی عشق است درین بیشه بداندیشه مباش

خواهی از سر بگذر ورنه درین بیشه مباش

راز عشقست به هر جام نریزی این می

اندرین بزم تنک حوصله چون شیشه مباش

تو نیاز غمی ای دل نروی زود از جا

در زمین ستمش بی‌رگ و بی‌ریشه مباش

یار شیرین و منم کوهکن و حسرت کوه

در مددگاریم ای ناله کم از تیشه مباش

خلق عالم دد و دامند به سیرت فیّاض

پنجة شیر نداری تو، درین بیشه مباش