گنجور

 
فیاض لاهیجی

عندلیب گلشنم گلخن نصیبم کرده‌اند

بخت بد بنگر! چنان بودم چنینم کرده‌آند

در ازل چون طرح دریا ریختند از اشک من

موج این دریا ز چین آستینم کرده‌اند

دست بر دستم نکویان پرورش‌ها داده‌اند

تا چو داغ عشق خوبان دلنشینم کرده‌اند

در شکنج زلفم و دل سوی خطّم می‌کشد

کاردانان محبّت پیش‌بینم کرده‌اند

چین ابرو وا خرید از اختلاط مردمم

این گره دانسته در کار جبینم کرده‌اند

یا شکار عشق خواهم گشت آخر یا جنون

این دو شیرافکن دگر خوش در کمینم کرده‌اند

در گلستان قمم فیّاض فارغ از بهشت

گل‌فروشان بلبل این سرزمینم کرده‌اند