ز گرمی دستگاه اهل عالم تنگ میبینم
شررواری گمان گر هست هم در سنگ میبینم
به رنگ و بو میالا دامن خواهش درین گلشن
که زیر پردة هر غنچه صد نیرنگ میبینم
حقیقت در لباس هر مجازی جلوهها دارد
فروغ آتش طورست گر من رنگ میبینم
تو صیّادی و الفت جو، منِ رم خورده وحشتخو
ترا گر صرفه در صلحست من در جنگ میبینم
هر آتش آتش طورست و هر کو وادی ایمن
ز خود بینی ولی آیینهها در زنگ میبینم
تو در فکر بدخشانیّ و هر سنگم بدخشانست
که خون لعل جاری در رگ هر سنگ میبینم
نمیدانم چه پیش آمد درین ره عاشقانش را
که مشت استخوان در هر سر فرسنگ میبینم
به شکر درد، سیر آهنگ بینی نغمة عشقم
در آن بزمی که ساز زهره بیآهنگ میبینم
قیاس باطن از ظاهر کند بیدرد، از من پرس
که گلها را به رنگ غنچهها دلتنگ میبینم
به اطفال چمن تعلیم شوخیها که داد امشب؟
که طفل غنچه را بسیار شوخ و شنگ میبینم
گل روی که دارم در نظر فیّاض باز امشب
که چون آئینة گل خویش را گلرنگ میبینم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس عمیق خود در عشق سخن میگوید و به ناتوانی خود در بیان احساسات و دانستههایش اشاره میکند. او در حیرت و مدهوشی از زیبایی معشوق است و هیچ چیز جز او را نمیبیند و نمیشناسد. تمامی گلها و زیباییها برای او در وجود محبوبش خلاصه میشود و او احساس میکند که در غم و درد عشقش، تنها و خاموش است. حتی اگر جسمش زار و پریشان باشد، دلش از عشق پر از درد و عشق به معشوق است که کسی از آن استقبال نمیکند.
هوش مصنوعی: از شدت گرما و تاثیراتی که بر زندگی انسانها دارد، احساس ناراحتی و تنگی میکنم. حتی اگر ادعایی وجود داشته باشد، در سنگ نیز نشانههایی از این گرما و تأثیرات آن را میبینم.
هوش مصنوعی: به زیبایی و عطر گلها توجه کن و درخواستهایت را در این باغ زیبا مطرح کن، چرا که در زیر ظاهر هر غنچه، حقایق و نیرنگهای مختلفی نهفته است که نیاز به دقت دارد.
هوش مصنوعی: حقیقت در قالبهای مختلفی خود را نشان میدهد و مانند نوری که از کوه طور ساطع میشود، از آنجا میتابد. اگر من تنها به ظاهر رنگها توجه میکنم، در واقع نمیتوانم عمق حقیقت را ببینم.
هوش مصنوعی: تو شکارچی هستی و من در حال فرار و وحشت، اگر تو متوجه صلح بشوی، من در میانه جنگ را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: هر شعلهای مثل آتشکدهای است و هر مکان، چون وادیایمن است. اما تو فقط به خودت نگاه میکنی، در حالی که من در آینهها، زنگار را میبینم.
هوش مصنوعی: تو به فکر سرزمین بدخشان هستی و من هر سنگ را از نظر تو، نادیده نمیگیرم؛ زیرا در هر سنگی که میبینم، خون لعل (یاقوت) جاری است و زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم در این راه عاشقان چه اتفاقی افتاده است که هر جا میروم، تنها نشانههایی از زخم و درد را میبینم.
هوش مصنوعی: به خاطر لطفت، از درد و رنج شادمانم. آهنگ عشق من در میانه آن جشن، در حالی که دلم را با نغمههای زهره مملو از سکوت مییابم، به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: با توجه به ظاهر نمیتوان به باطن پی برد. از من بپرس که چرا گلها را با رنگی مثل رنگ غنچهها میبینم و دلم به حالشان میسوزد.
هوش مصنوعی: به کودکان باغ بگویید که امشب چه چیزی باعث خوشحالیشان شده است؟ چون من میبینم که غنچهای که مانند کودک است، خیلی شاد و سرزنده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: امشب با توجه به زیباییهای خودم، به چهرهی شاداب و رنگینم مینگرم و این زیبایی برای من همچون گلی زیبا جلوهگر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی کو دلگشا ماند، دلش چون سنگ می بینم
از آن در خوشدلی هم، خویش را دلتنگ می بینم
به راه عشق هر کس کوششی دارد به غیر من
که دایم چند و چون در منزل و فرسنگ می بینم
ندانم کاین پریشان دل چه می خواهد ز جان خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.