لبت تا شیوة سحر و فسون را مضطرب دارد
دلم هنگامة اهل جنون را مضطرب دارد
به من گرم تواضع آن بت و اشکم سراسیمه
که گرمی کردن خورشید خون را مضطرب دارد
چه سان پنهان کنم مهر تو بر اغیار سنگین دل!
که غمهای تو بیرون و درون را مضطرب دارد
به حال کس نمیپردازد از بس بیقراریها
چه یارب این سپهر سرنگون را مضطرب دارد؟
فلک از نالة فیّاض اگر درهم شود شاید
که زخم تیشه کوه بیستون را مضطرب دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شوق و درد ناشی از عشق صحبت میکند. او از جراحتهایی که به خاطر दूरी معشوق به دل دارد میگوید و به انتظار آمدن جواب دعاهایش اشاره میکند. چشمان او بدون دیدن چهره دوست، به درد و حسرت دچار است و حس میکند که دیگران به راحتی به عشق دست پیدا میکنند در حالی که او نسبت به احساساتش حساس و آسیبپذیر است. شاعر در نهایت به ناامیدی نصیحتکنندهای اشاره میکند که خود هیچگاه دلی را از دست نداده و در آرامش به سر میبرد.
هوش مصنوعی: هنگامی که لبهای تو زینت و جاذبهای خاص دارند، دل من نیز در آشفتگی و هیجان شیدایی و جنون قرار دارد.
هوش مصنوعی: محبت و تواضع آن معشوق در من، مانند اشکی که در عین سراسیمگی جاری میشود، احساساتم را به هم میریزد؛ چرا که گرما و نور خورشید، مثلاً در زمان خاصی، باعث نگرانی و اضطراب میشود.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم عشق تو را از دیگران پنهان کنم در حالی که دلهای سنگین و بیرحم آنها به غمهای تو آگاه است و این غمها هم در درونم و هم در بیرونم مرا ناآرام کردهاند؟
هوش مصنوعی: هیچکس به حال دیگران توجهی ندارد، از بس که خودشان در بیقراری و آشفتگیاند. خدایا، چه چیزی این آسمان سقوط کرده را چنین ناآرام کرده است؟
هوش مصنوعی: اگر آسمان از ناله ی فیاض به هم بریزد، شاید زخم تیشه ی کوه بیستون نگران باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.