گنجور

 
فیاض لاهیجی

هلاک همچو منی خشم و کین نمی‌خواهد

چنین شکار ضعیفی کمین نمی‌خواهد

ز یک اشارة ابرو به مدّعای توام

هلاکم این همه چین حبین نمی‌خواهد

تراست حسن به کام و مراست عشق تمام

که گفته است که آن تو این نمی‌خواهد!

اسیر دام هوس باد آن گرانجانی

که تیر ناز ترا دلنشین نمی‌خواهد

هوای زلف و رخ تست بر سر فیّاض

که رام کفر نگردید و دین نمی‌خواهد