لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
فیاض لاهیجی

کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را

بستن به مشت خس نتوان رود نیل را

چشم امید داشتن از اهل روزگار

باشد طبیب درد نمودن علیل را

بال مگس ندارم و بر خویش بسته‌ام

کاری که کردنی‌ست پر جبرئیل را

کس نیست در مقام فنا جز بقای دوست

ورنه چرا نسوختی آتش خلیل را!

تا شاهراه گمشدن آمد به پیش من

در ره چو نقش پای فکندم دلیل را

خلق نکو ملازم روی نکو بود

غیر از جمیل زشت نماید جمیل را

رنگی‌ست اینکه تا به قیامت نمی‌رود

دامن به دست خون ندهد کس قتیل را

پیش از اقامت اهل تجرّد درین مقام

آماده گشته‌اند ندای رحیل را

دیدار دوست اجر شهادت نوشته‌اند

معنی همین بس است ثواب جزیل را

غیر از سواد خوانی دل‌ها ستم بود

در شرعِ اهلِ تجربه چشم کحیل را

تا جرعه‌ای زخون دلم در سبو بود

بر زاهدان سبیل کنم سلسبیل را

قیمت کمست جنس نکو را چه شد حکیم

کز پی دیت گذاشته خون سبیل را

قدر سخن اگر نشناسد کسی چه غم

قیمت بس است جوهر ذاتی اصیل را

گوهر قلیل و مهره کثیرست گوش دار

تا کمتر از کثیر ندانی قلیل را

غم برکنار و صحبت حالست در میان

فیّاض هان خبر نکنی قال و قیل را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظیری نیشابوری

ای از کرم نریخته خون سبیل را

وز لطف عید کرده عزای خلیل را

در ملک مصر یوسف کنعان به یاد تو

دریای نیل ساخته چشم کحیل را

گویی به غیر واسطه در گوش خاکیی

[...]

صائب تبریزی

در کوی عشق ره نبود جبرئیل را

پی کرده است تیزی این ره دلیل را

بخت سیه گلیم ندارد غم گزند

حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را

خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

خال لبت نشانده در آتش خلیل را

زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را

ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم

باشد حلال خون گدایان بخیل را

سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا

[...]

حزین لاهیجی

بنگر به رشحهٔ قلمم سلسبیل را

مدّ کرم مگو رگ ابر بخیل را

در سینه ای که عشق تو آتش فروز اوست

دارم شکفته، باغ و بهار خلیل را

تیغت زبان نمی کشد ارسرخ رو نیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه