گنجور

 
فیاض لاهیجی

عشّاق دل به چین جبینی سپرده‌اند

این قلبگاه را به کمینی سپرده‌اند

دریاب این اشاره که شاهان نامجو

نام بلند خود به نگینی سپرده‌اند

جز مشت خاک قابل این عشق پاک نیست

مشکل امانتی به امینی سپرده‌اند

در آدمی به صورت خاکی نظر مکن

نقد نه آسمان به زمینی سپرده‌اند

از انقلاب دهر چه مقدار غافلند

آنان که دل به آن و به اینی سپرده‌اند

مسجد ز شیخ و ابروی جانان من ز من

هر ئگوشه را به گوشه‌نشینی سپرده‌اند