نماند با مژة من غبار گریة شمع
گره فکند سرشکم به کار گریة شمع
سرشک من نخورد آب بیحرارت دل
بود به نقطة آتش مدار گریة شمع
بگو چه سان نکند گل جنون پروانه
که گشت موسم جوش بهار گریة شمع
گرهگشای دل تنگ ماست قطرة اشک
شکفته میگذرد روزگار گریة شمع
درآ به خلوت تاریک من شبی فیّاض
ببین سرشک مرا یادگار گریة شمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف زیباییهای باغ و گلها میپردازد و به نوعی زندگی و عشق را با تمثیل گل و بلبل به تصویر میکشد. بلبل به دنبال گلی پنهان در باغ است، و میگوید که با وجود زیباییهای آشکار، یک گل نچیده و نهانی وجود دارد که ارزشمندتر است. زندگی و جوانی در باغ ادامه دارد، اما با گذشت زمان، گلها پژمرده میشوند و بلبلها همچنان ناله میکنند. شاعر به تضاد بین جوانی و پیری، شادی و اندوه، و واقعیتهای زندگی میپردازد و به فراموشی زیباییهای نهان و اهمیت عشق حقیقی اشاره میکند. در نهایت، احساسات عمیق و غم و اندوهی در پس زیباییهای باغ نهفته است.
هوش مصنوعی: با یک بار اشک ریختن من، غبار زمین روی مژهام باقی نماند و اشک من همچون گریهای از شمع، به کار خودش ادامه داد.
هوش مصنوعی: غم من هیچگاه به آب سرد نمیخورد، چون دل من آتشین است. نمیتوانی به سادگی اشک شمع را نادیده بگیری.
هوش مصنوعی: بگو چگونه میتواند گل، جنون و دیوانگی پروانه را فراموش کند، در حالی که فصل بهار به اوج خود رسیده و شمع در حال گریان است؟
هوش مصنوعی: قطرهای از اشک که رها میشود، میتواند دلهای پریشان را آرام کند و بهنوعی از سختیها بگذرد. روزها مانند شعلهی شمعی است که میگرید و در عین حال زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: به خلوت شبانهی من بیا و ببین چقدر اشک ریختم؛ این اشکها نشانهی یادبودِ گریان بودن شمع است که در تاریکی میسوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.