گنجور

 
فیاض لاهیجی

گر هوس آلوده باشد دامان حسن است پاک

زشت رو گر روی در آیینه بنماید چه باک

عشق ما گر طالب حسن تو باشد دور نیست

زانکه دست پاک را لایق بود دامن پاک

دست جیب آموز تا جیب کفن هم پاره کرد

عاقبت چاک گریبان رفت تا دامان خاک

گر شود از نشئة لعل لب او باخبر

خون می فاسد شود از غصّه در شریان تاک

عالمی را سوخت فریادم نمی‌دانم چرا

در تو تأثیری نکرد این ناله‌های دردناک!

یادگاری‌های عشقست این که با خود در عدم

سینة صد پاره‌ای داریم و جیب جان چاک

لذّت جان دادن فیّاض را تا دیده است

خضر در خاک عدم می‌غلتد از بهر هلاک

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode