گنجور

 
فیاض لاهیجی

خوش به کام همه در ساخته‌ای یعنی چه

عشوه را در به در انداخته‌ای یعنی چه

جز دلم کز دل بی‌رحم تو کینش نرود

دل ز کین همه پرداخته‌ای یعنی چه

هرزه‌ای آینه با یک جهتی‌های رخش

پیش او نقش‌دویی باخته‌ای یعنی چه

ای که خواهی به فسون جای کنی در دل او

آهن از آینه نشناخته‌ای یعنی چه

چین بر ابرو زده در کشتن فیّاض امشب

خوش دو شمشیره برون تاخته‌ای یعنی چه

 
 
 
حافظ

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه؟

مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه؟

زلف در دست صبا، گوش به فرمان رقیب

این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه؟

شاهِ خوبانی و منظور گدایان شده‌ای

[...]

صائب تبریزی

سرو من طرح نو انداخته‌ای یعنی چه؟

جامه را فاخته‌ای ساخته‌ای یعنی چه؟

تو که از شرم به مشاطه نمی‌پردازی

یک جهان آینه پرداخته‌ای یعنی چه؟

تو که در خانه ز شوخی ننشینی هرگز

[...]

قصاب کاشانی

مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

این‌چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

قدر این طایفه نشناخته‌ای یعنی چه

بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

زین میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

[...]

رفیق اصفهانی

بی‌جهت توسن کین تاخته‌ای یعنی چه؟

بی‌سبب تیغ ستم آخته‌ای یعنی چه؟

قامتی را که قیامت ز قیامش خیزد

از پی قتل من افراخته‌ای یعنی چه؟

آتشین ز آتش می آن رخ افروخته را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه