چمن به خرّمی و گل به بار نزدیک است
جنون تهیّه نکرد و بهار نزدیک است
نشان ساحل این بحر ای که میپرسی
اگر به موج سواری کنار نزدیک است
به غیر یأس ابد در میانه فاصله نیست
بیا که وعدة دیدار یار نزدیک است
به خنده دست ندارم ولی به دولت عشق
رهم به گریة بیاختیار نزدیک است
گواه دعوی منصور میتواند شد
کسی که یک سر و گردن به دار نزدیک است
سر از دریچة گرداب کن برون و ببین
که چون محیط فنا را کنار نزدیک است
قدم به وادی حرمان به راه نه فیّاض
که راه وصل ازین رهگذار، نزدیک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و دردهایی است که فرد در پی عشق تجربه میکند. شاعر به تنگی دلش در مواجهه با زلف محبوبش اشاره میکند و تشبیهاتی از مسلمانان در دیار فرنگ میآورد. او بر این نکته تأکید دارد که در مسیر عشق، تهمتها و طعنهها برایش اهمیتی ندارد، چرا که دلش محکم و آزمایش شده است.
شاعر به ناامیدی از امیدهای دنیوی اشاره میکند و از حال دل سادهلوحانهاش میگوید، به وضوح چهره خودش را در آینه میبیند. در انتها، با نکوهش از نابسامانی زندگی و عمر که به نتیجه نرسیده، به زمان و مسائل بیمعنی که در حال حاضر با آن مواجهاند، اشاره میکند و حسرت میخورد که مجال بیان بیشتر احساساتش محدود است.
هوش مصنوعی: چمن و گل در بهترین حالت خود هستند و نشانههایی از نزدیک شدن بهار را نشان میدهند. مانند این که عشق و شور و شوقی در دلها وجود ندارد، اما بهار به زودی خواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانهای از ساحل در این دریا هستی، باید بدانی که این نشانه به موجسواری نزدیکتر است.
هوش مصنوعی: به جز ناامیدی دائمی، در این فاصله هیچ چیز دیگری نیست. بیا که زمان ملاقات با دوست نزدیک است.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم با خنده خود را کنترل کنم، اما در محبت و عشق، مانند گریهای بیاختیار نزدیک میشوم.
هوش مصنوعی: کسی که به مرگ نزدیک است، میتواند شاهدی بر ادعای منصور باشد.
هوش مصنوعی: از دورنگاه کردن به دنیا و محیط اطراف خسته شوی و از آن بیرون بیای، مشاهده کن که چگونه مرز عالم فانی به تو نزدیک است.
هوش مصنوعی: در دل ناامیدی قدم نگذار، چون اینجا راهی برای رسیدن به معشوق وجود دارد که بسیار نزدیک است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است
جدا ز صحبت او گل به خار نزدیک است
دیارم آن سر کویی ست و یارم آن سگ کوی
خوشا کسی که به یار و دیار نزدیک است
خدای را ز سرم سایه دور دار ای هجر
[...]
ز من جدایی آن گلعذار نزدیک است
خجالت دل امیدوار نزدیک است
دلم ز وصل تسلی نمیشود امروز
اگر غلط نکنم، هجر یار نزدیک است
ز من گذشته و از جذبه محبت من
[...]
به غم نشاط من خاکسار نزدیک است
خزان من چو حنا با بهار نزدیک است
یکی است چشم فرو بستن و گشادن من
به مرگ، زندگیم چون شرار نزدیک است
به چشم کم منگر جسم خاکسار مرا
[...]
بیا که فصل خوش روزگار نزدیک است
زمان سیر گل و لاله زار نزدیک است
فتاده ام به طلسم قفس، چه چاره کنم
ز باغ دورم و فصل بهار نزدیک است
به حرف عشق، همین کوهکن بود امروز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.