گنجور

 
فیاض لاهیجی

به دیده جا دهدت گر رقیب دون، نروی!

چو آفتاب به هر روزنی درون نروی!

به طفلی ار چه در آغوش غیر می‌رفتی

تو سرو نازِ جوانی شدی کنون نروی

چو شعله جا به دلم کرده‌ای، دگر زنهار

رقیب اگر دم سردی دمد برون نروی

هوای سردِ هوس با گلت مناسب نیست

برون سینة عاشق به صد فسون نروی

اگر به خاطر فیّاض ره کنی سهل است

ولیک در دل هر بلهوس درون نروی