گنجور

 
فیاض لاهیجی

دلم از غصّه رنجورست امشب

زتن آسایشم دورست امشب

بخواهد آهم از گردون گذشتن

کمان ناله پرزورست امشب

به چشم ماه میل سُرمة آه

کشم چندانکه مقدورست امشب

ز آغوش خیالم چشم بد دور

که آسایشگه حورست امشب

تو ای ناصح دماغ خود مرنجان

شکیبایی زمن دورست امشب

جهان تنگست بر من چون دل مور

مرا گویی شب گورست امشب

دو عالم تیره شد فیّاض گویی

چراغ ماه بی‌نورست امشب