گنجور

 
فیاض لاهیجی

رواج بیدلان از مهر دلداران شود پیدا

که قدر و قیمت یاران هم از یاران شود پیدا

من و کنج فراق ای گریة حسرت کجایی تو

که در روز چنین قدر هواداران شود پیدا

اگر از گریة بسیار من درهم شود شاید

که گاهی آفتی از کثرت باران شود پیدا

از آن ترسیم که زاهد هرگز از مستی نیاساید

اگر احوال بیهوشان به هشیاران شود پیدا

ندیدی فتنه، آسیب گرانباری چه می‌دانی؟

چو کشتی بشکند حال سبکاران شود پیدا

ز خاک سبحه سازد پیر ما پیمانه و ترسم

که ناگه رخنه‌ای در کار می‌خواران شود پیدا

بلای جان فیّاض است هر جا دلربایی هست

که دایم فتنه بهر سینه‌افگاران شود پیدا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode