گنجور

 
فیاض لاهیجی

مگر دلِ به غم عشق بسته‌ای دارد

که آفتاب تو رنگ شکسته‌ای دارد!

مگو که هیچ ندارد نظر فکندة عشق

دل شکسته‌ای و جان خسته‌ای دارد

قیاس حال دل من کسی تواند کرد

که در کف آینة زنگ بسته‌ای دارد

به درد نالة من کس نمی‌رسد چه کنم!

خراسِ سینه زبان شکسته‌ای دارد

به باغ هر سر خاری که هست چون فیّاض

به دست از گُلِ داغِ تو دسته‌ای دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode