چون به یاد زلف او زلف غم افشان میکنم
میکشم آهیّ و عالم را پریشان میکنم
گلستان بیروی او بر من جهنم میشود
من که دوزخ را به یاد او گلستان میکنم
دامن وصلش اگر در کف نباشد یک نفس
با گریبان دست را دست و گریبان میکنم
میشوم از بس بلاگردان نخل قامتش
در میان جلوه نازش را پریشان میکنم
تا نیابم لذّت گفتار او را هم ز رشک
گوش را هم بعد ازین چون دیده حیران میکنم
دردمندم چون روا داری نمیدانم ز خویش
من که درد عالمی را از تو درمان میکنم
کام فیّاض از تو گر دشوار باشد غم مدار
میشوم نومید و دشوار تو آسان میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی احساسات و تجربیات خود در عالم وجود میپردازد. او از گرمی و تنگی مردم و همچنین نیرنگهای پنهان زیر هر ظاهر زیبا سخن میگوید. او به تضادهای عمیق زندگی اشاره میکند و میگوید که حقیقت در لباس مجاز جلوهای دیگر دارد. شاعر در عین صلح و جنگ، تنهایی و وحشت را احساس میکند و در مورد عشق و درد و زیبایی سخن میگوید. او به طبیعت و زیباییهای آن اشاره کرده و پر از سوالات و تفکر در مورد تقدیر عاشقان و مسیر عشق است. در نهایت، او به شادی و شوخی در دنیای کودکانه و زیباییهای بیپایان جهان اشاره میکند. شعر پر از تصاویری از تضادها، زیباییها و چالشهای انسانی است.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد موهای او میافتم و غمها را در دل میریزم، آهی میکشم که باعث میشود همه چیز در اطرافم آشفته و به هم بریزد.
هوش مصنوعی: اگر او پیش من نباشد، همه جا برایم نامطبوع و عذابآور میشود. حتی در حالی که من میتوانم جهنم را به خاطر او به مکانی زیبا تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به وصالش دست پیدا کنم، یک لحظه هم آرام نخواهم گرفت و از غم آنچه دارم را رها نمیکنم.
هوش مصنوعی: من آنقدر به خاطر نخل ایستادهاش در مقابل زیباییاش دچار دردسر میشوم که حالم بد میشود و پریشان میشوم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانم از سخنان او لذتی ببرم، به خاطر حسادت، گوش را هم بعد از این، چون چشم حیران میگردانم.
هوش مصنوعی: من دردی دارم که نمیدانم از کجاست، اما تو به راحتی در کنار من هستی. من کسی هستم که میتوانم دردهای دیگران را از تو بهبود بخشم.
هوش مصنوعی: اگر به دست آوردن چیزهای خوب از تو سخت باشد، نگران نباش. من ناامید میشوم، اما تو را به سادگی برایم راحتتر میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
[...]
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
[...]
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.