گنجور

 
فیاض لاهیجی

آنان که در ادای سخن کوتهی کنند

تشبیه قامت تو به سرو سهی کنند

دردی کشان بزم تو از بهر احتیاط

گر مستی‌یی کنند به صد آگهی کنند

چون سر کنیم درد دلی، گریه سر کنیم

پر می‌شود پیاله چو مینا تهی کنند

دود از نهاد گنبد گردون برآوریم

گر آه و ناله یک دو نفس همرهی کنند

جز خال‌های کنج لبش کس ندیده است

هندو وشان که دعوی روح‌اللّهی کنند

حکم ترا سر از خط فرمان نمی‌کشند

آنان که مهر بر خط فرماندهی کنند

دانی که این به نامْ گدایانِ ملک فقر

در عرصة وجود چه شاهنشهی کنند؟

بزم ترا ز مجلس تصویر فرق نیست

از بس نظارگان تو قالب تهی کنند

از دل وظیفة نمک خنده وامگیر

این داغ‌ها مباد که رو در بهی کنند

آسان شود مشاهدة جلوه‌های راز

گر توتیا ز سرمة بسم‌اللّهی کنند

فیّاض داغ مبتدیانم که زود زود

خود را ز جهل در همه فن منتهی کنند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode