گنجور

 
فیاض لاهیجی

نه تنها در چمن از زوی گل گل می‌توان چیدن

که سنبل از نسیم شاخ سنبل می‌توان چیدن

دل درد آشنا ای آنکه داری در چمن بخرام

که گل از ناله‌های زار بلبل می‌توان چیدن

بهار گلستان حسن را نازم که در عهدش

بنفشه از خط و سنبل ز کاکل می‌توان چیدن

ز بس صحن چمن از خندة گلزار خرم شد

در او چون دست گلباز از هوا گل می‌توان چیدن

توان چیدن گل وصلش به دست آرزو فیّاض

ولیکن این گل از شاخ تحمّل می‌توان چیدن