گنجور

 
فیاض لاهیجی

کسی ز کوی تو تا چند حبیب چاک برد!

دل آرد و چو برد جان دردناک برد!

به چشم پاک توان دید روی جانان را

که دایم آینه فیض از نگاه پاک برد

به آرزوی تو هر روز آفتاب برآید

ترا نبیند و این آرزو به خاک برد

ز جلوة تو هوس کام آرزو گیرد

ز غمزة تو اجل نسخة هلاک برد

امید هست که فیّاض آنچه باخت به من

به دست من همه را عشوة تو پاک برد

 
 
 
امیر شاهی

خدنگ او که بجان مژده هلاک برد

نوید عیش بدلهای دردناک برد

به خاکپای تو مردن، رقیب را هوس است

روا مدار که این آرزو بخاک برد

دلم بکوی تو دامن کشان رود، ترسم

[...]

شاهدی

ز بهر تیر تو میلِ (میلم) بهر مغاک برد

شدیم خاک که میلش مگر به خاک برد

ز بهر دوختن چاک سینه مژگانت

گذر ز سینۀ مجروح چاک چاک برد

ز لعل نوش تو دل خواست شربت عنّاب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه