شبی که عکس سر زلف یار در نظر آید
غبار صبح به چشمم چو گرد سرمه درآید
ز کبریای جمال تو چشم اشکفشان را
بر آفتاب گشاییم و ذرّه در نظر آید
به زخم تیر نگاه تو تا به حشر اسیران
نهند مرهم کافور و زهر سوده برآید
خوشا سرایت بیداد عشق کز اثر آن
شکاف چاک گریبان به دامن جگر آید
به زیر منّت تکلیف سرمه چند نشینم
خوش آنکه سر زده گرد رهش به دیده درآید
ز فیض نشو و نما در بهارِ گریة مستان
سزد که سبزة مینای باده تا کمر آید
مکن به چرخ پی نیک و بد مجادله فیّاض
زمان عیش سرآمد زمان غصّه سرآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات خود درباره جدایی و دوری از محبوبش اشاره میکند. او نمیخواهد که بوی پیراهن معشوقش احوالش را تحت تاثیر قرار دهد. شاعر بیان میکند که با عدم حضور معشوق، زندگیاش بیمعنا شده و همچون گل که در بهار شکوفا میشود، او نیز در انتظار دیدار معشوق به سر میبرد. همچنین او به تاثیرات منفی جدایی و غمهایی که در چهرهاش به جا مانده، اشاره میکند و در انتها به این نکته میپردازد که حتی در شرایط ضعف و خوار بودن میتوان به عزت دست یافت و این بیاعتباریها شاید روزی به اعتبار تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: شبی که تصویر موی معشوق در مقابل چشمم ظاهر میشود، غبار صبح مانند گرد سرمه به چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: با زیبایی و شکوه تو، چشمان پر از اشکمان را به سوی خورشید میگشاییم و در این حالت، ذرهای کوچک در نظر ما بزرگ و نمایان میشود.
هوش مصنوعی: نگاه تو مانند زخم تیری است که تا قیامت بر دل اسیران مرهم میگذارد، و در عوض زهر و تلخی آن زخمها به ظهور میرسد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که تحت تأثیر عشق قرار گیرد، زیرا این عشق میتواند آنچنان عمیق باشد که درد و رنجی که از آن میکشد، به نوعی زیبایی را به وجود آورد و در دلش احساساتی را ایجاد کند که فراتر از عذاب است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم تحت تاثیر دیگران قرار بگیرم و بر سرِ مشکل و گرفتاریهایشان بمانم؛ بلکه بهتر است با یک نگاه به جمال او، تمام مشکلات را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: در بهار، با نعمتهای زندگی و شادیهای مستانه، جای دارد که سبزیهای نازک و زیبا تا کمر بالا بیایند و جلوهگری کنند.
هوش مصنوعی: به دنبال خوبی و بدی در چرخ زندگی نباش، زیرا دوران شادی به پایان میرسد و زمان غم نیز به پایان خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیدوار چنانم که کار بسته برآید
وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید
من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو
جواب تلخ ز شیرین مقابل شکر آید
به رغم دشمنم ای دوست سایهای به سر آور
[...]
که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
کلاه کج نهد و بر سر گذر بدر آید
رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد
دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید
ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد
[...]
به جای سبزه چو ایام زندگی بسر آید
زبان مار ز خاک سخن گزیده بر آید
عجب که طی شود این راه کز ستیزه طالع
ز پا چو خار کشم ناخنم به سنگ بر آید
بغل گشاده چو صبحم ستاره ریز چو گردون
[...]
اگر که قاصد آن ماه نوسفر زدر آید
امید هست که نخل امید ما ببر آید
کجا چو رویِ تو ، روید گلی به گلشنِ کابل،
کجا چو قد تو سروی بباغ کاشغر آید
فغان زترک کماندار تو که از سرشستش
[...]
چه بود با سر زلف تو کار جان بسر آید
ز تارِ او گسلد رشته ایّ و جان بدر آید
سپر به پیش سپارد از این ستاره زمین را
گر آسمان همه با آفتاب و با قمر آید
بیا به بین که چه حال است از انتظار تو ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.