گنجور

 
فیاض لاهیجی

زخمی به دو صد جان به کف از ناز تو دیدم

دیدم که بس ارزنده متاعست خریدم

ترسیدم از آلودگی دامن پاکت

در پیش تو ز آن بود که در خون نتپیدم

پرواز گلستان نتوان بی‌مدد ضعف

تا پر نشکستم به مرادی نرسیدم

تا کعبة مقصد قدمی بیش نبودست

میدان ازل تا به ابد هرزه دویدم

رفتم ز در خانقه و مدرسه فیّاض

تا تنگ در آغوش خرابات خزیدم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode