گوهریم و بر بساط دهر یکتای خودیم
قطرهایم و در وجود خویش دریای خودیم
گردش ما را فضایی غیر ما در کار نیست
ما که خود صحرانورد خویش و صحرای خودیم
ما به برق خود نقاب خودنمایی سوخیتم
گرچه پنهانیم بر اغیار، پیدای خودیم
ما درین دریای بیبن همچو موج افتادهایم
گرچه زنجیریم سرتا پای بر پای خودیم
منت آزادگیها هیچ کس بر ما نداشت
ما خراب طالع بیطالعیهای خودیم
دوستان ما را فریب دشمنیها میدهند
ما که در دشمن فریبی خصم کالای خودیم
دشنام را هم صلای دوستیها میزنیم
ما به هر آیینهای محو تماشای خودیم
در وفاداری زلیخا در نکویی یوسفیم
ما درین بازارها سرگرم سودای خودیم
پای در دامان خود چون آسمان پیچیدهایم
گرد عالم گشتهایم و باز بر جای خودیم
عقل ما کار آگهست و نفس کافر ماجرا
وه که هم دَجال خویش و هم مسیحای خودیم
راست پرسی خصم ما فیّاض کس غیر تو نیست
با تو ز آن پیوسته در تحریک غوغای خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.