ز جور تو دل امتناعی ندارد
به وصلت سر انتفاعی ندارد
از آن گوش میگیرم از قول مطرب
که دیوانه تاب سماعی ندارد
کسی جز زلیخای کاسد محبّت
به بازار یوسف متاعی ندارد
ز هم دورتر افکند دوستان را
فلک به از ین اختراعی ندارد
برید ار ز یاران چه یاریم کردن
نمیخواست کس را، نزاعی ندارد
مرنج ار وداع تو ناکرده رفتم
که از خویش رفتن وداعی ندارد
وصال تو وبخت فیّاضِ بیدل
بلی ممکن است، امتناعی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر میگوید که دلش تنها به زلف معشوق آرامش نمییابد و در جستجوی کسی است که همچون او در تله عشق نیفتاده باشد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و نسبت به دلش حفاظت میطلبد. همچنین، شاعر از تجارب و دردهای عشق سخن میگوید و تأکید میکند که عشق واقعی راهی بیپایان دارد و بدون شوق، هیچ دستاوردی ندارد. نهایتاً، شاعر از کشش روحانی و معنوی عشق و تلاش برای نزدیکی به معشوق یاد میکند.
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم تو، دلم نمیتواند خود را کنار بکشد و از عشق تو بهرهای نمیبرم.
هوش مصنوعی: من از صدای مطرب میشنوم که دیوانهای قدرت تحمل آهنگ را ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز زلیخا که دلی دگرگون و بیسر و سامان دارد، در بازار یوسف، عاشقانهای برای فروش ندارد.
هوش مصنوعی: آسمان دوستان را از یکدیگر دورتر میکند، اما این دوری هیچ اختراعی بهتر از آن ندارد.
هوش مصنوعی: اگر روزی از دوستان دور شوند، هیچ کس نمیخواهد که با کسی درگیر شود یا دعوایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: نگران نباش اگر بدون خداحافظی از تو میروم، چون خداحافظی زمانی معنا دارد که فردی از خود جدا شود.
هوش مصنوعی: دست یافتن به وصال تو و داشتن بخت خوب، از نظر بیدل ممکن است و مانعی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.