گنجور

 
فیاض لاهیجی

کتابت کی تواند داد داد بیقراران را

سحاب خشک حسرت می‌دهد مشتاق باران را

چه شد دیریست کز زلف بتان بویی نمی‌اری

به امیدی نشاندی ای صبا امیدواران را

نمک دارد که بعد از انتظار غم ز دل بردن

جراحت تازه سازد نامة او دل‌فگاران را

گلستان را به سر تا سایة سرو تو افتادست

بهار تازه‌رو دادست گویی نوبهاران را

هنوز اندر چمن زان شب که بگشادی گریبانی

گل از بوی تو بر هم می‌نهد داغ هزاران را

ستم باشد پس از رو دادن اسباب جمعیّت

که گردون دورتر گرداند از هم دوستداران را

مگر از کوی او فیّاض انداز سفر دارد

وداع طرفه‌ای می‌کرد امشب باز یاران را

 
 
 
جامی

گذشت از حد خروش و گریه ابر نوبهاران را

کجا دانست یارب درد و داغ دل فگاران را

مبار ای ابر روز گشت آن چابک سوار آخر

که دیده بر ره است از دیرباز امیدواران را

ازین عشق جگرخواره چه دارم چشم بهبودی

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را

که روشن کرد هرسو شمع گل‌های بهاران را

چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت

صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را

تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی

[...]

هلالی جغتایی

بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را

که یاران در چنین روزی بکار آیند یاران را

عجب خاری خلید از نو گلی در سینه ریشم!

که برد از خاطر من خار خار گل عذاران را

ز ناز امروز با اغیار خندان میرود آن گل

[...]

صائب تبریزی

ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را

که افزاید رسایی از گره در رشته باران را

ز طوفان پنجه مرجان نگردد بحر را مانع

کجا ساکن کند دست نوازش بی قراران را؟

به قدر سعی، از مقصود هر کس بهره ای دارد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
جویای تبریزی

نمی باشد زمرگ اندیشه ای پرهیزکاران را

سفر فیض صباح عید بخشد روزداران را

چکد خون گشته از منقار بلبل نالهٔ حسرت

طراوت از سرشک ماست پنداری بهاران را

نیارد زد قدم در عالم آزادگی هرکس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه