کرد جا داغ جنون باز ز نو بر سر ما
سایه افکند دگر بر سر ما اختر ما
ما فلک سوختگان عیش و طرب نشناسیم
عید، ماتم شود آید چو سوی کشور ما
قدر ما سوختگان کم نشود بعد هلاک
دیده روشن کند آیینه ز خاکستر ما
تیره روزیم ولی عشق چو پرتو فکند
جامه چون خلعت فانوش شود در بر ما
پهلوی راحت ما را نبود آرامی
همچو جوهر مگر از تیغ کنی بستر ما
سایة بال هما درد سر آرد چون موی
داغ عشق تو اگر سایه کند بر سر ما
زردی چهرة ما قدر پر کاهش نیست
سیلی عشق مگر سکّه زند بر زر ما
از غنا نیست که ما ناز بر افلاک کنیم
اطلس چرخِ برین تنگ بود در بر ما
صبح ما از افق شیشه چو طالع گردد
در نظر جلوة خورشید کند ساغر ما
رند و تر دامن و مستیم و، تو زاهد فیّاض
ما دماغ تو نداریم، برو از سر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز هر روزی، خورشید بیاید بر ما
خویشتن برفکند بر تن ما و سر ما
چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
[...]
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر
[...]
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.