گنجور

 
فیاض لاهیجی

تا به کی بر بستر آرام تن باز افکنیم؟

کی بود کی، خویش را در دام پرواز افکنیم

گوشة امنی ندارد گلشن وارستگی

خویش را در مأمن چنگال شهباز افکنیم

بی‌خراش سینه زلف بی‌گره دان ناله را

پیچ و تابی چند در ابریشم ساز افکنیم

شکوه نازک شد ندارد تاب آسیب نقاب

پردة پوشیدگی از چهرة راز افکنیم

ناز بالش از پر عنقا کنیم از بهر خواب

پهلوی راحت اگر بربستر ناز افکنیم

وقت آن آمد که با گل در چمن هر صبحگاه

از صدای خنده آوازی به آواز افکنیم

در هوای وصل او فیّاض هر دم از شتاب

صد گره بر بال و پر از شوق پرواز افکنیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode