گنجور

 
فیاض لاهیجی

بی‌بادة لبت در میخانه بسته به

پیمانه بی‌تو بر سر مینا شکسته به

آسودگان حریف نگاه تو نیستند

این زهر بر جراحت دل‌های خسته به

سوگند ترک لعل تو از بیم طعن غیر

چون توبة ریایی مستان شکسته به

ترک جفا زیاده ز حد نقص دوستی‌ست

این عهد اگر شکسته نگردد نبسته به

خواهد ترا به تیغ تغافل هلاک کرد

فیّاض از کمین‌گه آن غمزه جسته به