رواج بیدلان از مهر دلداران شود پیدا
که قدر و قیمت یاران هم از یاران شود پیدا
من و کنج فراق ای گریة حسرت کجایی تو
که در روز چنین قدر هواداران شود پیدا
اگر از گریة بسیار من درهم شود شاید
که گاهی آفتی از کثرت باران شود پیدا
از آن ترسیم که زاهد هرگز از مستی نیاساید
اگر احوال بیهوشان به هشیاران شود پیدا
ندیدی فتنه، آسیب گرانباری چه میدانی؟
چو کشتی بشکند حال سبکاران شود پیدا
ز خاک سبحه سازد پیر ما پیمانه و ترسم
که ناگه رخنهای در کار میخواران شود پیدا
بلای جان فیّاض است هر جا دلربایی هست
که دایم فتنه بهر سینهافگاران شود پیدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به تأثیرات عشق و محبت بر روح انسان میپردازد. شاعر از جنون و آشفتگی ناشی از عشق صحبت میکند و میگوید که این احساسات همچون کوه و دشت، انسان را تحت تأثیر قرار میدهند. او بیان میکند که محبت مانند شمعی است که نمیتواند پنهان بماند و غم ناشی از آن در نهایت خود را نمایان میکند. همچنین، عشق را قمار و باختی میداند که انسان را سرگرم میکند و در عین حال، غم و انتظار، او را آزار میدهد. در پایان، شاعر دعوت میکند که برای یک شب شادی کنیم، زیرا روز بعد ممکن است لحظات خوشی از دست برود.
هوش مصنوعی: محبوبیت و شناخت افرادی که دلشکسته هستند، به واسطه عشق و محبت دلداران آشکار میشود. همچنین ارزش و اهمیت دوستها نیز از طریق خود دوستها مشخص میشود.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس دلتنگی و حسرت گوینده است. او در جایی دور از معشوق خود به سر میبرد و در این روز خاص، که اهمیت زیادی برای طرفداران دارد، جویای حضور اوست. در واقع، گوینده به یاد معشوقش افتاده و به دنبال اوست تا در کنار او باشد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر اشکهایم طلاهایم از هم بپاشند، شاید گاهی اوقات نشانهای از گرفتاری یا مشکل به خاطر بارش زیاد باران باشد.
هوش مصنوعی: زاهدی که هرگز از مستی دست نمیکشد، حتی اگر حال بیهوشان بر هشیاران آشکار شود، باز هم از حال خود غافل نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر دردی و مشکلی را تجربه نکردهای، چگونه میتوانی میزان آسیب و خسارت آن را درک کنی؟ وقتی که کشتی به زیر آب برود، واقعیت حال کسانی که در آن بودهاند، مشخص میشود.
هوش مصنوعی: پیر ما از خاک، سبحهای میسازد و من نگرانم که ناگهان مشکلی برای میخواران پیش بیاید.
هوش مصنوعی: هر جا که دلربایی و جذابی وجود دارد، بلای جان کسانی میشود که عاشقانه در پی عشق هستند و همیشه برای قلبهایشان فتنه و آشوب بهوجود میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا
نهفتم قدر خود تا قیمت یاران شود پیدا
فلک ای کاش بردارد ز روی کارها پرده
که نقد زاهدان و جنس میخواران شود پیدا
ز سیل فتنه چون در ورطه افتد زورق هستی
[...]
ز حرمانم غمی در خاطر یاران شود پیدا
چو بیماری که مرگش بر پرستاران شود پیدا
چو پیدا گردم از راهی، چنان یاران رمند از من
که بدمستی میان جمع هشیاران شود پیدا
کسی نگریزد از ما، گر ازین تقوی برون آییم
[...]
ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
برون قدر من از جرگ گرفتاران شود پیدا
که در دوری به یاران قیمت یاران شود پیدا
ز جنبش کرد مژگان حال چشمت را بیان اما
ز بیتابی نبض احوال بیماران شود پیدا
به بزم اهل غفلت آنچه دانا میکشد داند
[...]
بهار آمد که می در جام میخوران شود پیدا
مرا از سینه، داغ لاله رخساران شود پیدا
مغنی، مصرع شوخی، ز من باید سراییدن
که شور میکشان، در بزم هشیاران شود پیدا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.