ای سرو، پای بستة سرو روان تو
وی غنچه دل شکستة کنج دهان تو
ایمان شکست یافتة کفر طرّهات
زنّار تاب خوردة موی میان تو
گل گل شکفت عارضت از نشئة شراب
از جوی شیشه آب خورد گلستان تو
دارد ز ذوق چشمة حیوان دهن پر آب
تا گفتهام به خضر حدیث دهان تو
در دودمان عشق همین بلبل است و بس
ای دوست جان نالة فیّاض و جان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و آواز گل صحبت میکند و به شخصی که درک عمیقی از احساسات او ندارد، ایراد میگیرد. او احساس میکند که تجربهها و نکات عمیق زندگی را تنها خودش فهمیده و آرزو دارد که مخاطب نیز این نکات را درک کند. شاعر از شادی و ناراحتی ناشی از این فاصله میگوید و به معشوقهاش اشاره میکند که نتوانسته او را به درستی درک کند. همچنین، با استفاده از نمادها، به عدم توانایی دیگران در درک درد و احساسات خود اشاره میکند و در نهایت به انزوا و غم خود اشاره دارد که از آن فرار نمیکند.
هوش مصنوعی: ای سرو، تو با وجود زیباییات در کنار چیزی ثابت و پابرجا قرار داری که دلهای شکسته را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: ایمان، مثل یک رشته کهنه و ضعیف شده، در مقابل کفر و ناپاکی تو قرار دارد. موهای تو، که گویی بهصورت زینتی در آمدهاند، این واقعیت را نمایان میکنند.
هوش مصنوعی: گل به زیبایی شکوفا شده و چهرهات مانند هدیهای از نشئه شراب است. آبی که از جوی شیشهای مینوشی، گلدانی را به یاد میآورد که تو را در گلستان زندگیات میسازد.
هوش مصنوعی: به خاطر لذت و شوقی که از چشیدن آب حیات دارم، دهنم پر از آب شده است؛ و این احساسم را با خضر، که پیامبر آب حیات است، در میان گذاشتهام.
هوش مصنوعی: در عالم عشق فقط بلبل وجود دارد، ای دوست، که صدای دلنوازش جان میدهد و جان تو را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست همیشه قران تو
گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو
[...]
ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو
کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو
خورشید عالمی که به هنگام بزم و رزم
گه زین و گاه تخت بود آسمان تو
گر در زمان مهدی ایمن شود جهان
[...]
ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد
تابوت شوم روی شده بوستان تو
محروم گشته از گهر عقل جان تو
[...]
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.