کی بود دل ز می وصل تو سرشار کنم
غصه را خون کنم و در دل اغیار کنم
طفل مکتب شوم و پیش ادیب نگهت
سبق شکوة هجران تو تکرار کنم
ته بته گریة خون گشته که در دل گر هست
گریه بگشاید و من پیش تو اظهار کنم
پای تا سر همه از شوق تماشای رخت
نگهی گردم و دریوزة دیدار کنم
ساغر حوصله کز بادة بیداد تهیست
بازش از تلخ می ناز تو سرشار کنم
تو نهی لب به لب خنده و من از سر شوق
گریه را بر رخ شادی مژه افشار کنم
خنده را تا به لب لعل تو بینم گستاخ
صد هوس را گرة خاطر افگار کنم
پر کنی ناز تو و کم نکنم من ز نیاز
کم کنی گوش تو من گله بسیار کنم
کی بود همره آن شوخ چو بلبل فیّاض
به کف این تازه غزل روی به گلزار کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از وجود عشق و درد فراق سخن میگوید و آرزو دارد که با عشق خود لباسی از درد و شوق بپوشد. او به دنبال نوری است که بتواند از آن برای روشن کردن زندگیاش استفاده کند و به معشوقی اشاره میکند که تنها یک نگاه میتواند او را تحت تاثیر قرار دهد. شاعر در نهایت میخواهد نامهای به معشوق بنویسد و احساسات و اشکهایش را به قلم بیاورد. کلّ شعر به بیان تنهایی، عشق و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق اختصاص دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم دل خود را از محبت تو پر کنم، بلکه غم و اندوه را به رگهای خود میریزم و در دل دیگران نیز بینهایت درد و غصه ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: میخواهم مانند یک کودک درسخوان در حضور یک معلم بزرگ، بار دیگر درد دل از دوری تو را بیان کنم.
هوش مصنوعی: گریهای که از شدت غم به دل نشسته، مانند خون جاری شده است. اگر دل شکستهام گریه کند، من نیز در پیش تو احساسات خود را بیان میکنم.
هوش مصنوعی: من از شوق دیدن تو به تماشای تو میپردازم و همه وجودم را برای یک نگاه به تو از دست میدهم و در طلب دیدارت هستم.
هوش مصنوعی: من ظرف صبر و استقامت را که از باده ظلم خالی است، دوباره از شراب شیرین عشق تو پر میکنم.
هوش مصنوعی: تو به خاطر خوشحالی لبخند میزنی و من از روی خوشحالی، اشک شوق را بر گونهام جاری میکنم.
هوش مصنوعی: تا زمانیکه لبهای زیبای تو را در حال خنده ببینم، جرأت پیدا میکنم تا صد فکری که مرا به زحمت انداخته، کنار بگذارم و ذهنم را آرام کنم.
هوش مصنوعی: اگر تو با ناز و محبت من را پر کنی، من هرگز از نیاز خود نخواهم کاست. اگر تو گوش به درخواستها و خواستههای من ندهی، من به شکواییه و گلایههای زیادی روی میآورم.
هوش مصنوعی: من کیستم که با آن معشوقه دلربا مانند بلبل خوشحالی کنم و با اشعار جدیدم به باغ و گلزار بروم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه نگاری که دل و جان به غمش یارکنم
عشق او هرچه کند حکم به آن کار کنم
روز من چون شود از گردش گردون شب تار
از فروغ رخ او شمع شب تار کنم
نه رفیقی که ز اخلاق پسندیده او
[...]
در دشمن زنم و دوستی اظهار کنم
دست دل گیرم و دریوزه دیدار کنم
ناله نغمه سرایان چمن بی اثر است
روشی وام ز مرغان گرفتار کنم
رشته را این صنمان حبل متین می سازند
[...]
وقت آن شد که دگر سر حق اظهار کنم
خرقه و سبحه بدل بابت وز نار کنم
راز عشقش که پس پرده دل هست نهان
با دف و چنگ عیان بر سربازار کنم
صوفیان را ز می صاف چشانم قدحی
[...]
دیدم و گفتم نادیدهاش انگار کنم
دل سودا زده نگذاشت که این کار کنم
غیر معقول بود منکرِ محسوس شدن
من از این یاوه سُراییها بسیار کنم
با پسر مشدیی افتاده سر و کار مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.