گنجور

 
فیاض لاهیجی

آه جگر ماست که آتش شرر اوست

مژگان تر ماست که صد ابر تر اوست

زلف تو که چون راهزنان گوشه گرفتست

هر فتنه که در شهر شود زیر سر اوست

بلبل به قفس داشتن امروز روا نیست

صد گل به چمن گوش بر آواز پر اوست

آن بت که نه در دارد و نه خانه کدامست؟

کاین نالة بیچارة ما دربدر اوست

در عشق ز بس نالة فیّاض ضعیف است

از سینه سوی لب ره دور سفر اوست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode