گنجور

 
فیاض لاهیجی

به تماشای گل و لاله که پروا دارد؟

با خیال تو چه گنجایش این‌ها دارد

با خرام تو چه سنجند خرامیدن آب

آب گویی که مگر سلسله در پا دارد

هر چه می‌آید از آن شست و کمان مغتنم است

همچو مژگان همه در دیدة ما جا دارد

گه بهارست ز دیدار تو و گاه خزان

در تماشای تو آیینه تماشا دارد

آفتاب ارنه تب رشک تو دارد ز چه رو

نبضْ عمریست که در دست مسیحا دارد

غیر راضی نفسی نیست به صد چندانش

آنکه یک لحظه دلم از تو تمنّا دارد

با تو فیّاض چه صحبت که ندارد امّا

صحبت آنست که با یاد تو تنها دارد

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ترکم امروز مگر رای تماشا دارد

که برون آمده آهنگ بصحرا دارد

طره چون غالیه گرد سمنش حلقه زده

خه بنام ایزد یارب که چه سودا دارد

لعل شکر شکنش پرده مرجان سازد

[...]

ظهیر فاریابی

گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد

سر می خوردن آن خرگه مینا دارد

سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال

گلبن فتح مَلک سرّ ثریا دارد

تاج بخش ملکان شاه جوانبخت جوان

[...]

عبید زاکانی

باز گل جلوه‌کنان روی به صحرا دارد

نوجوان است سر عیش و تماشا دارد

خار در پهلو و پا در گل و خوش میخندد

لطف بین کین گل نورستهٔ رعنا دارد

آب هر لحظه چو داود زره میسازد

[...]

ناصر بخارایی

آنکه منزل چو مه از برج ثریا دارد

در سخا دست چو کان و دل دریا دارد

مفخر آل کیان خسرو عادل هوشنگ

که به اقبال سکندر دل دریا دارد

آن جهانگیر جوان‌بخت که در روز مصاف

[...]

صوفی محمد هروی

هر که دل در هوس آن بت رعنا دارد

گو درآ زود که بر دیده من جا دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه