گنجور

 
فیاض لاهیجی

بر دل رقم حسرت جاهی نکشیدیم

از چشم فلک ناز نگاهی نکشیدیم

درخون نتپیدن گنه قاتل ما نیست

خود را به سر تیر نگاهی نکشیدیم

خود یک تنه در قلب عدو رخنه فکندیم

در چشم ظفر گرد سپاهی نکشیدیم

گر جان نفشاندیم به پایت ز ادب بود

بر آینة حسن تو آهی نکشیدیم

صد کوه کشیدیم به دوش از همه کس لیک

از خرمن منّت پر کاهی نکشیدیم

آغوش به دوش و بر مهری نگشودیم

خمیازه به لعل لب ماهی نکشیدیم

از سستی طالع چه بگویم که به یک بار

دل بر سر راه چو تو شاهی نکشیدیم

در جلوه‌گه ناز تو با حسرت بسیار

کم حوصلگی بود که آهی نکشیدیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode