هر که این شیرین لبان محو شکر خندش کنند
شیرة زهر هلاهل شربت قندش کنند
کس درین بیتالحزن بیبهره از آزار نیست
درد معشوق ار نباشد داغِ فرزندش کنند
نیست منع ناله ممکن ناتوان عشق را
گر به تیغ طعنه چون نی بند از بندش کنند
هر نهالی را که گیرد ریشه در گلزار عشق
برکنند اول زبیخ آنگه برومندش کنند
شورش دیوانه از هم بگسلد زنجیر را
مفت مجنونی که بیزنجیر در بندش کنند
جسم اگر خاکست و جان پاکست استبعاد نیست
بوتة خاری بود کز گل برومندش کنند
همچو فیّاضی ندارند این وفا پروردگان
تا به انواع جفا دانسته خرسندش کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دهان تلخ، ناکامی که خرسندش کنند
تلخکامان کام شیرین از شکر خندش کنند
هر که پیچد همچو مجنون گردن از زنجیر عشق
آهوان در دامن صحرا نظربندش کنند
در حریم حسن هر شمعی که برخیزد زخاک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.