گنجور

 
فیاض لاهیجی

الهی تا بود دنیا تو باشی

نباشد درد و غم هر جا تو باشی

بود تا عشق را دل‌های مجروح

الهی مرهم دل‌ها تو باشی

منم امروز و فردا لیک چندان

که هست امروز را فردا تو باشی

اگر من با تو در هستی نگنجم

الهی من نباشم تا تو باشی

ز من پنهان چه می‌گردی همان به

که من پنهان شوم پیدا تو باشی

به این امید شب‌ها روز سازم

که روزم در دل شب‌ها تو باشی

ز دل فیّاض را هم، دور کردم

که دایم در دلم تنها تو باشی