گنجور

 
فیاض لاهیجی

کجا چو تیغ‌کشی در میان سپر گنجد!

ترا به کشتن عشّاق کاش سر گنجد

چه غم ز تنگ‌دلی‌های من محبَّت را

به ظرف تنگ‌تر این باده بیشتر گنجد

میان شعله و پروانه این مسافت نیست

که در میانه حجابی ز بال و پر گنجد

میانة من و او اتّحاد از آن بیش است

که در میان ره آمد شد نظر گنجد

محبّتم به دلش جا اگر کند فیّاض

عجیب نیست، که در سنگ هم شرر گنجد