دی صبا را همنشین زلف جانان دیدهام
دوش ازین سودا بسی خواب پریشان دیدهام
بر مثال حلقة زنجیرِ زلف مهوشان
چشم تا وا کردهام بر روی جانان دیدهام
می شوم دیوانه زنجیرم کنید ای دوستان
دوش دست زلف را در گردن جان دیدهام
ذوق اسلام از دل اهل عبادت میبرد
دین و آیینی که من در کافرستان دیدهام
میدهم جان در بها فیّاض و جانان میخرم
این متاع قیمتی را سخت ارزان دیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و دردناکی سخن میگوید که ناشی از عشق و غم است. او به لحظهای اشاره میکند که دلش پس از مدتها درد و رنج به جوشش میآید. شاعر در بهاری که انتظار دارد با روی معشوقش همراه باشد، حسرتی عمیق را احساس میکند. او همچنین بیان میکند که در این مسیر عشق، حتی اگر به غم دچار شده باشد، این درد بخشی از وجودش شده است و عشق را با چالشهایی مانند غم و سختیها در میآمیزد. در نهایت، شاعر به دام عشق خود میافتد و احساس میکند که نالههایش ناشی از حسرتهای عمیقش است.
هوش مصنوعی: دیشب بادی را دیدم که با زلف محبوب همراه بود و از این فکر و خیال، خوابهای آشفته زیادی دیدهام.
هوش مصنوعی: به مانند زنجیری که به دور زلف محبوبان پیچیده است، چشمم را بر روی معشوقم باز کردهام و او را دیدهام.
هوش مصنوعی: من به حدی دیوانه شدهام که ای دوستان، زنجیرم کنید. دیشب خیره به دست زلف محبوبم بودم که آن را در گردن جانم دیدم.
هوش مصنوعی: ذوق و شوق اسلام از دل کسانی که به عبادت میپردازند میآید، در حالی که دینی و آیینی که من در سرزمین کافران دیدهام، تفاوت زیادی دارد.
هوش مصنوعی: من جانم را در راه محبوب و بخشندهاش میدهم و در عوض، این کالای ارزشمند را که بسیار ارزان میبینم، به دست میآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه همین از بخت بد طوفان ز عمان دیدهام
دایم از جوش تری از قطره طغیان دیدهام
صد خلل در راحت تنهاییم افتاد اگر
زآشنایان گردبادی در بیابان دیدهام
از غم بیخانمانی گریهام رو داده است
[...]
دشت را از جلوه اش رشک گلستان دیده ام
گل به دامان هوا از گرد جولان دیده ام
داشت امشب یاد گرمیهایش دل را در میان
تا سحر پروانه ای را در چراغان دیده ام
گشت در پیری بهار خاطرم یاد کسی
[...]
دادهام جان رو نما تا روی جانان دیدهام
گرچه دشوار است دیدارش من آسان دیدهام
خار میآید گل و سنبل بچشمم از دمی
کان رخ گلگون و آن زلف پریشان دیدهام
کی شود یارب شب وصل آید و من با حبیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.