گنجور

 
فیاض لاهیجی

عشق ظاهر نمی‌توانم کرد

کشف این سرّ نمی‌توانم کرد

چه دهی توبه‌ام دگر زاهد

من که آخر نمی‌توانم کرد

مردم از حیرت و ترا در عشق

متحیّر نمی‌توانم کرد

چه کنم تا تو فهم عشق کنی

سحر ساحر نمی‌توانم کرد

چه کنم عاشقی اگر نکنم

چون تو کافر نمی‌توانم کرد

ساده دل‌تر از آب و آینه‌ام

حفظ ظاهر نمی‌توانم کرد

گرچه فیّاض دانشم هِر را

فرق از بِر نمی‌توانم کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode