گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر رفتم» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «م» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: چو بو دهد صبحم به دست باد صبا

شماره ۲: مرا دردی است بی درمان که نی سر دارد و نی پا

شماره ۳: مردمی، فهم، ادا، ترس خدا، رحم بجا

شماره ۴: نه همین طوق گلو حلقه جام است اینجا

شماره ۵: به رخ مهر جهان آرا به گیسو چون شب یلدا

شماره ۶: گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را

شماره ۷: الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را

شماره ۸: سودم به خاک پایش روی نیاز خود را

شماره ۹: حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را

شماره ۱۰: عشق عالمسوز ما بر هم زند تدبیر را

شماره ۱۱: تا شانه شد مشاطه گر آن زلف عنبربیز را

شماره ۱۲: مصور چون به تصویر آورد موی میانش را

شماره ۱۳: پاس گر می داشتم شب های تار خویش را

شماره ۱۴: بیرون ز سینه طرح مینداز داغ را

شماره ۱۵: در فصل غیر یافته ام من وصال را

شماره ۱۶: تا شد حکیمم عشق او با درد شد الفت مرا

شماره ۱۷: لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا

شماره ۱۸: همچو ساغر تا به لب همدم نمی‌سازد مرا

شماره ۱۹: دست گیرید ساغر غم را

شماره ۲۰: انگشت تعرض نرسیده سخنم را

شماره ۲۱: مکن سؤال ز هر بی وفا وفای مرا

شماره ۲۲: به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را

شماره ۲۳: زمین شوره، ای جان، کی شناسد قدر باران را؟

شماره ۲۴: نیت قرآن بستم طوف کوی جانان را

شماره ۲۵: چین فدا باد زلف پرچین را

شماره ۲۶: هر که دارد دل چون آینه سیمای تو را

شماره ۲۷: نتوان یافت به خود منزل و مأوای تو را

شماره ۲۸: تا کمند وحدت دل کرده ام موی تو را

شماره ۲۹: نمی دانم چرا کج بسته اند آیین ابرو را

شماره ۳۰: خط یاقوت لعلش تا نمود آن مصحف رو را

شماره ۳۱: ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو را

شماره ۳۲: راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را

شماره ۳۳: بشکند آن تندخو چون آستین جامه را

شماره ۳۴: راه در معموره ها گر نیست این دیوانه را

شماره ۳۵: رفتار محال است ز کوی تو کسی را

شماره ۳۶: شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما

شماره ۳۷: نیست دل مأیوس دارد در پی خود روز، شب

شماره ۳۸: ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما

شماره ۳۹: بی غم نفسی نیست دل باخبر ما

شماره ۴۰: جلا می دهد سینه را اخگر ما

شماره ۴۱: برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما

شماره ۴۲: جامع رشک جنان فیض اثر دیدیم ما

شماره ۴۳: رو به هر کوهی نماید طور می‌دانیم ما

شماره ۴۴: چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما

شماره ۴۵: برد آرزو خرمن ما خوشه چین ما

شماره ۴۶: جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما

شماره ۴۷: بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما

شماره ۴۸: شور عشق است و جنون حاصل و سرمایه ما

شماره ۴۹: بی رمز درد، کس نشود آشنای ما

شماره ۵۰: ظهور نعمت منعم بود گدایی ما

شماره ۵۱: ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها

شماره ۵۲: نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان‌ها

شماره ۵۳: سرگشته تو خم نکند سر به هیچ باب

شماره ۵۴: با تهی دستی علو همت است این از حباب

شماره ۵۵: تا کجا رفتار دلجوی تو را دیده است آب

شماره ۵۶: روشنگر زمان و زمین است آفتاب

شماره ۵۷: در خم هر حلقه زلفش رهین است آفتاب

شماره ۵۸: کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب

شماره ۵۹: ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب

شماره ۶۰: عشق پرشور است و ما پراضطراب

شماره ۶۱: در میان ما و او شد حسن بی پروا نقاب

شماره ۶۲: غنچه کی وامی کند چشم دل خود را ز خواب

شماره ۶۳: دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب

شماره ۶۴: تو جان و من به جانت گشته طالب

شماره ۶۵: از پیر همت و کرمی ای جوان طلب

شماره ۶۶: شبی که مست بیاید به خواب من مطلوب

شماره ۶۷: روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت

شماره ۶۸: صبحدم شیری که مهر دایه ام در کام ریخت

شماره ۶۹: گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت

شماره ۷۰: در بزم عشق نشئه تأثیر صحبت است

شماره ۷۱: نازک دلی که آینه دار نزاکت است

شماره ۷۲: باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست

شماره ۷۳: یار را از من چه می‌پرسی بپرس از دل کجاست

شماره ۷۴: آه گرمی که به یاد تو ز دل ها برخاست

شماره ۷۵: به طوف کوی تو آن شب که دل ز جان برخاست

شماره ۷۶: حرف هر کس ز فکر خام خود است

شماره ۷۷: مدح رخ زیبای تو عنوان سعیداست

شماره ۷۸: هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است

شماره ۷۹: حلب شهر و نعیما شهریار است

شماره ۸۰: چون دل دلیل نیست تن و [دل] برابر است

شماره ۸۱: صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است؟

شماره ۸۲: هر کجا مینا و جامی از می گلگون پر است

شماره ۸۳: دارم بتی و سجده اش ای دل نهانی بهتر است

شماره ۸۴: هر زمان دل را هوای کوی جانان بر سر است

شماره ۸۵: هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است

شماره ۸۶: عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر است

شماره ۸۷: دل ناخدای بحر تماشای دیگر است

شماره ۸۸: به پیش چشم من دریا چه چیز است

شماره ۸۹: در خرابات مغانم جا بس است

شماره ۹۰: حرف آن لب شنفتنم هوس است

شماره ۹۱: هر شیوه ای که هست در این جا بجا خوش است

شماره ۹۲: از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفاست

شماره ۹۳: باعث آمدن روح به ابدان، عشق است

شماره ۹۴: بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است

شماره ۹۵: آن را که هوای رخ خوب تو تولاست

شماره ۹۶: آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست

شماره ۹۷: آن خانه برانداز که خود راهبر ماست

شماره ۹۸: هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ماست

شماره ۹۹: صافیدلی چو آینه در این زمان کم است

شماره ۱۰۰: آن آفرین جهان که نگهدار عالم است

شماره ۱۰۱: آن که نامش جان جانان است آن جانان ماست

شماره ۱۰۲: نه همین خنده گل از پی نشو است و نماست

شماره ۱۰۳: چه شور است این که در کاشانه ماست

شماره ۱۰۴: جولانگه معنی دل هشیار نعیم است

شماره ۱۰۵: در خانه ای که جای کسی نیست جای ماست

شماره ۱۰۶: جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان است

شماره ۱۰۷: جامه از رنگ و از گلشن بدن است

شماره ۱۰۸: وعظ ما ناگفتن است و درس ما ناخواندن است

شماره ۱۰۹: چشمم ز گریه دل ناکام روشن است

شماره ۱۱۰: عقل هندوی میفروش من است

شماره ۱۱۱: شرابخانه معنی،‌دل بهوش من است

شماره ۱۱۲: فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است

شماره ۱۱۳: شادی هر دو جهان از دل غمگین من است

شماره ۱۱۴: خم در خروش و جوش ز خمیازه من است

شماره ۱۱۵: آنچه در شش جهات گردون است

شماره ۱۱۶: در مبند بر رویم سجده گاه من این است

شماره ۱۱۷: خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست

شماره ۱۱۸: از راه دیده دل بر جانان رود رواست

شماره ۱۱۹: گردون مروتی به فقیران نداشته است

شماره ۱۲۰: چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته است

شماره ۱۲۱: آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته است

شماره ۱۲۲: کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته است

شماره ۱۲۳: عمری است سرو تا به وفا ایستاده است

شماره ۱۲۴: در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتاده است

شماره ۱۲۵: ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده است

شماره ۱۲۶: چشم او در بردن دل بی گناه افتاده است

شماره ۱۲۷: غم دماغم را پریشان کرده است

شماره ۱۲۸: غافل از دین شیوه خود رسم و آیین کرده است

شماره ۱۲۹: نگاه شوخ [و] دل ساده روبه‌رو شده است

شماره ۱۳۰: هوشیار ای دل که او مست می ناب آمده است

شماره ۱۳۱: آسمانم تکیه گاه من بدن گردیده است

شماره ۱۳۲: عندلیب روح را تن آشیان گردیده است

شماره ۱۳۳: در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده است

شماره ۱۳۴: هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است

شماره ۱۳۵: نور شکوه حق ز مقابل رسیده است

شماره ۱۳۶: عالم ز دستگاه کمالش نمونه ای است

شماره ۱۳۷: جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است

شماره ۱۳۸: دلم به تیر ملامت نشانه عجبی است

شماره ۱۳۹: گریه در بزم یار، بی ادبی است

شماره ۱۴۰: گل مست و بلبلان شاد امروز روز خوبی است

شماره ۱۴۱: آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است

شماره ۱۴۲: گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجیری است

شماره ۱۴۳: گردون، گلیم کهنه غمخانه کسی است

شماره ۱۴۴: چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است

شماره ۱۴۵: کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است

شماره ۱۴۶: فلک بر سر بی سران پرچمی است

شماره ۱۴۷: تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی است

شماره ۱۴۸: امروز که نوبهار معنی است

شماره ۱۴۹: همین نه شیوه خوبان طریق خودرایی است

شماره ۱۵۰: نگشت کار ز بخت سیاهتاب، درست

شماره ۱۵۱: نشئه آب حیات از لعل شکرکام اوست

شماره ۱۵۲: باخبر باش که از حال خبرداری هست

شماره ۱۵۳: تا با تو از آن گوشه ابرو نظری هست

شماره ۱۵۴: جستجوی جان جانان کن که جان پیداست کیست

شماره ۱۵۵: می از انگور شد میخانه از کیست؟

شماره ۱۵۶: شایسته درگاه تو هر بی سر و پا نیست

شماره ۱۵۷: ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب نیست

شماره ۱۵۸: یار ما خوب است اما خوب نیست

شماره ۱۵۹: در خراباتی که راه هستی و پندار نیست

شماره ۱۶۰: مقصد از گردیدن شیب و فرازم سیر نیست

شماره ۱۶۱: گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر نیست

شماره ۱۶۲: صاحب نفسی را که اثر در نفسش نیست

شماره ۱۶۳: بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست

شماره ۱۶۴: ز عالمش چه خبر آن که او پریشان نیست

شماره ۱۶۵: جامه جز گردون اطلس در بر آزاده نیست

شماره ۱۶۶: کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده نیست

شماره ۱۶۷: عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره نیست

شماره ۱۶۸: منظور من جز او چه بود در نظر که نیست

شماره ۱۶۹: نیست روزی که این منادی نیست

شماره ۱۷۰: بجز از بخل در این دور زمان چیزی نیست

شماره ۱۷۱: لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیست

شماره ۱۷۲: به سوی کوی تو را نگاه خالی نیست

شماره ۱۷۳: مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست

شماره ۱۷۴: خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست

شماره ۱۷۵: به آن خدا که جهان را جز او خدایی نیست

شماره ۱۷۶: از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن نداشت

شماره ۱۷۷: می توان جان باخت اما از وفا نتوان گذشت

شماره ۱۷۸: رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت

شماره ۱۷۹: دیده ای کان صبح را در خواب یافت

شماره ۱۸۰: کلیم الله زد فریاد چون بر طور سینا رفت

شماره ۱۸۱: گر ز عالم داد یا بیداد یا بر باد رفت

شماره ۱۸۲: ما را نمود روی وز ما رونما گرفت

شماره ۱۸۳: در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت

شماره ۱۸۴: دل ز تکرار بهشت حور از کوثر گرفت

شماره ۱۸۵: شوخ ما رسم قیل و قال گرفت

شماره ۱۸۶: دل بسکه چشم شوخ تو را نام می‌گرفت

شماره ۱۸۷: هر که آمد عمر خود را صرف سامان کرد و رفت

شماره ۱۸۸: دلم به گرمی عشق تو باغ باغ شکفت

شماره ۱۸۹: جوهر تیغی که من بر آن کمر می‌بینمت

شماره ۱۹۰: ز من جان خواست جانان گفتمش از جان به جان منت

شماره ۱۹۱: چند ای عمامه داران بر سر دستار، بحث

شماره ۱۹۲: خلقی که می کنند به آب مدام بحث

شماره ۱۹۳: مگذار در حریم خرابات، پای بحث

شماره ۱۹۴: به بستن کمرش نیست آن میان باعث

شماره ۱۹۵: خوشم به این مرض و انحراف طبع و مزاج

شماره ۱۹۶: رفتم حباب وار ز خود در هوای موج

شماره ۱۹۷: تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج

شماره ۱۹۸: دور است و همین باغ و بهاری و دگر هیچ

شماره ۱۹۹: از دم تیغ قضا شیر مکیده است صبح

شماره ۲۰۰: دیده غفلت گشا دریاب فیض نور صبح

شماره ۲۰۱: زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح

شماره ۲۰۲: هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح

شماره ۲۰۳: شکست رونق آیینه را صفای قدح

شماره ۲۰۴: چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح

شماره ۲۰۵: به گوش عرش ز حق می رسد به لفظ فصیح

شماره ۲۰۶: مکن به روی دلارام من نظر گستاخ

شماره ۲۰۷: بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟

شماره ۲۰۸: تنی بغیر عمل شد برای جان، دوزخ

شماره ۲۰۹: ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ

شماره ۲۱۰: مرا ز حلقه آن دربه‌در پسند مباد

شماره ۲۱۱: هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی داد

شماره ۲۱۲: شیخ گر از سنت و فرضانه می‌یابد مراد

شماره ۲۱۳: به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا افتد

شماره ۲۱۴: سعیدا از شکست سنگ اثر در مومیا افتد

شماره ۲۱۵: چون من بلندنظر گاه گاه می افتد

شماره ۲۱۶: هر که را راه سخن وا شده موسی گردد

شماره ۲۱۷: نگریم بعد از این ترسم که دل خون جگر گردد

شماره ۲۱۸: عارف چو جهان سرکش مغرور نگردد

شماره ۲۱۹: خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گردد

شماره ۲۲۰: زمین از اشک سرگردان من گرداب می‌گردد

شماره ۲۲۱: ز بس بر سر خیال آن گل رخسار می‌گردد

شماره ۲۲۲: چو از نور تجلی ساغری سرشار می‌گردد

شماره ۲۲۳: چه شور است این که بر گرد سر مخمور می‌گردد

شماره ۲۲۴: ز راه عشقبازی این دل شیدا نمی‌گردد

شماره ۲۲۵: در نظربازی من یار نهان می گردد

شماره ۲۲۶: که طرف از این فلک فتنه بار می بندد

شماره ۲۲۷: نه خوی از جبهه آن دلبر مغرور می بارد

شماره ۲۲۸: زبان بسته ما صوت بی صدا دارد

شماره ۲۲۹: به هر وادی که آبادی است آن وادی جفا دارد

شماره ۲۳۰: ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد

شماره ۲۳۱: کسی ز سر میانش کجا خبر دارد

شماره ۲۳۲: در این وادی که معموری نه دیوار و نه در دارد

شماره ۲۳۳: کی دیده تر دارد سوزی که جگر دارد؟

شماره ۲۳۴: عاشق از خود چو رود عزت دیگر دارد

شماره ۲۳۵: من از تخمین خاطر گفتمش چون مو کمر دارد

شماره ۲۳۶: چه شور است این که دل از دست آن نامهربان دارد

شماره ۲۳۷: به هنگام دعا زاهد نظر بر آسمان دارد

شماره ۲۳۸: مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد

شماره ۲۳۹: طفل است یار و چشمش با ما نظر ندارد

شماره ۲۴۰: عالم ز خرابی سر تدبیر ندارد

شماره ۲۴۱: گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دارد

شماره ۲۴۲: چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چنین دارد

شماره ۲۴۳: مردی که در این ره، دل آگاه ندارد

شماره ۲۴۴: سفر هوشوران زود تمامی دارد

شماره ۲۴۵: هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد

شماره ۲۴۶: سرمه کی طاقت آن چشم پر از ناز آرد

شماره ۲۴۷: جهان تو را به سر انکسار می آرد

شماره ۲۴۸: صبحدم از شب وصل تو اثر می آرد

شماره ۲۴۹: چه [دلبری] است که هرگاه ناز می آرد

شماره ۲۵۰: ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می برد

شماره ۲۵۱: در خاطری که آن بت عیار بگذرد

شماره ۲۵۲: آشکار ز نظر یار نهان می گذرد

شماره ۲۵۳: از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد

شماره ۲۵۴: رفت از حریم دیده و دل را کباب کرد

شماره ۲۵۵: نشئه سرشار چشم مست ساقی کار کرد

شماره ۲۵۶: نشئه سرشار چشم مست ساقی کار کرد

شماره ۲۵۷: در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد

شماره ۲۵۸: داغ را چون لاله اجزای بدن خواهیم کرد

شماره ۲۵۹: کام تا هست تو را کامروا نتوان کرد

شماره ۲۶۰: خرمی ز این دو روزه جان نتوان کرد

شماره ۲۶۱: دی صبا قصه آن کاکل پیچان می کرد

شماره ۲۶۲: موج خیز گریه ما چشم تر بار آورد

شماره ۲۶۳: نی همین در نی از آن لب ناله حسرت می‌خورد

شماره ۲۶۴: آنچه قسمت کرده هرکس روزی خود می‌خورد

شماره ۲۶۵: چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل می‌خورد

شماره ۲۶۶: فیض از کوچه معشوقه هوا می گیرد

شماره ۲۶۷: رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان زد

شماره ۲۶۸: همت چو دست گیرد رطل گران توان زد

شماره ۲۶۹: صدای خستگان جان و دل اندوهگین سوزد

شماره ۲۷۰: اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد

شماره ۲۷۱: مکن باور که نفس از جا ز سستی برنمی‌خیزد

شماره ۲۷۲: مجنون به گرد خیمه لیلی نمی رسد

شماره ۲۷۳: تا چون نیم به لب، لب جانان نمی‌رسد

شماره ۲۷۴: خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشنا باشد

شماره ۲۷۵: رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد

شماره ۲۷۶: شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسفر باشد

شماره ۲۷۷: به ناز دل ز تو بردن خوش است خوش باشد

شماره ۲۷۸: مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد

شماره ۲۷۹: مانند کوی جانان کوی دگر نباشد

شماره ۲۸۰: اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من باشد

شماره ۲۸۱: هر آن تنی که گرفتار پیرهن باشد

شماره ۲۸۲: می تلخ و چمن پرگل، ساقی نمکین باشد

شماره ۲۸۳: سیلی که در این راه گذر داشته باشد

شماره ۲۸۴: گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه باشد

شماره ۲۸۵: کسی گرد کوی تو گردیده باشد

شماره ۲۸۶: به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد

شماره ۲۸۷: دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد

شماره ۲۸۸: نقاش طرح صورت آن را چسان کشد

شماره ۲۸۹: از نگاه غیرجانان چهره در هم می کشد

شماره ۲۹۰: از خود گذشته منت دوران نمی کشد

شماره ۲۹۱: آن نگاه آشنای مشکل آسانت چه شد

شماره ۲۹۲: پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه شد

شماره ۲۹۳: دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می‌رقصد

شماره ۲۹۴: خارخار دل کجا در دیده ما می‌خلد

شماره ۲۹۵: به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آمد

شماره ۲۹۶: باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد

شماره ۲۹۷: ز هجرش جان به کار آمد نیامد

شماره ۲۹۸: سبزه‌ای جز آه کی از خاک مجنون می‌دمد

شماره ۲۹۹: خط رخسار تو را گرچه ز بر باید خواند

شماره ۳۰۰: دار نی در کشتن منصور برپا کرده اند

شماره ۳۰۱: زان زمانی که تن و روح روانم دادند

شماره ۳۰۲: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند

شماره ۳۰۳: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خودند

شماره ۳۰۴: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می‌برند

شماره ۳۰۵: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند

شماره ۳۰۶: دلبران چون به هوس رشته جان می سوزند

شماره ۳۰۷: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می‌زند

شماره ۳۰۸: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند

شماره ۳۰۹: موج دریای جنون کی دست بر دل می‌زند

شماره ۳۱۰: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند

شماره ۳۱۱: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند

شماره ۳۱۲: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند

شماره ۳۱۳: لعلش که کار بوسه به انداز می‌کند

شماره ۳۱۴: رمزی است این که شمع فروزنده می کند

شماره ۳۱۵: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند

شماره ۳۱۶: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می‌کند

شماره ۳۱۷: کسان که سود و زیان را در این جهان دانند

شماره ۳۱۸: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند

شماره ۳۱۹: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می‌کنند

شماره ۳۲۰: روشندلان که آخر دم از جهان روند

شماره ۳۲۱: هر آن صید کز دام غافل نشیند

شماره ۳۲۲: چند در اندیشه دنیا و دین خواهیم بود

شماره ۳۲۳: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی تو بود

شماره ۳۲۴: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بود

شماره ۳۲۵: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به خود

شماره ۳۲۶: خانه نفس من خراب شود

شماره ۳۲۷: چشم او را نگذارید که هشیار شود

شماره ۳۲۸: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود

شماره ۳۲۹: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی شود؟

شماره ۳۳۰: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می‌شود

شماره ۳۳۱: کار، کی از آتش رخساره گل می‌شود

شماره ۳۳۲: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد

شماره ۳۳۳: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه می‌خواهد

شماره ۳۳۴: دلم را هم‌نشین یاری جهان‌گردیده می‌باید

شماره ۳۳۵: هر که در این در ز راه صدق درآید

شماره ۳۳۶: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آید

شماره ۳۳۷: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نماید

شماره ۳۳۸: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رسن آید

شماره ۳۳۹: هر که از خود فرود می آید

شماره ۳۴۰: گدا که بر سر راه بخیل می آید

شماره ۳۴۱: نه جانان کشته‌اش را از پی نظاره می‌آید

شماره ۳۴۲: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می‌آید

شماره ۳۴۳: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید

شماره ۳۴۴: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید برید

شماره ۳۴۵: دوستان از سر این توده غم برخیزید

شماره ۳۴۶: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رسید

شماره ۳۴۷: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوشید

شماره ۳۴۸: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر سفید

شماره ۳۴۹: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید

شماره ۳۵۰: نامه شوق چو املا کنمش بر کاغذ

شماره ۳۵۱: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ

شماره ۳۵۲: بی صفت گر شود این جان علایق آثار

شماره ۳۵۳: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار

شماره ۳۵۴: ساقیا ساغر شراب بیار

شماره ۳۵۵: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده یار

شماره ۳۵۶: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر

شماره ۳۵۷: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر

شماره ۳۵۸: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر

شماره ۳۵۹: نسخه عکس رخ او، مه تابان حاضر

شماره ۳۶۰: سینه ریش است قانون، بانگ نی معنی است بکر

شماره ۳۶۱: یار من درد و کبابم دل و می خون جگر

شماره ۳۶۲: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرور

شماره ۳۶۳: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه در ظاهر

شماره ۳۶۴: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر

شماره ۳۶۵: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مهر

شماره ۳۶۶: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر

شماره ۳۶۷: بشنوید این نکته را ای اهل راز

شماره ۳۶۸: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ناز

شماره ۳۶۹: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز

شماره ۳۷۰: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز

شماره ۳۷۱: سخن از میکده و ساقی و جام است امروز

شماره ۳۷۲: مژده آمد که تو را کام روا شد امروز

شماره ۳۷۳: نچشیده است شراب مزه کام هنوز

شماره ۳۷۴: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز

شماره ۳۷۵: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون هنوز

شماره ۳۷۶: رسید نامه عنبرفشان مشک آمیز

شماره ۳۷۷: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز

شماره ۳۷۸: با چنین دل چون توانم کرد جانان را سپاس

شماره ۳۷۹: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس

شماره ۳۸۰: از حیات ابد آن روح روان ما را بس

شماره ۳۸۱: پای انداز ز پا افتاده دامان است بس

شماره ۳۸۲: می برندش به همان راه که آمد واپس

شماره ۳۸۳: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما مپرس

شماره ۳۸۴: اشکی که به گلشن چمن‌آرا نکند کس

شماره ۳۸۵: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس

شماره ۳۸۶: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس

شماره ۳۸۷: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش

شماره ۳۸۸: سبزه خط گو دمید آشفته چون سنبل مباش

شماره ۳۸۹: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گو مباش

شماره ۳۹۰: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مباش

شماره ۳۹۱: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش

شماره ۳۹۲: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش

شماره ۳۹۳: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش

شماره ۳۹۴: اگر چون خضر می‌بخشند جان را بر شهیدانش

شماره ۳۹۵: من و آن قامت شوخی که در هنگام جولانش

شماره ۳۹۶: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش

شماره ۳۹۷: یک قامت بلند به هر می کشیدنش

شماره ۳۹۸: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگونش

شماره ۳۹۹: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرتوش

شماره ۴۰۰: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عیش

شماره ۴۰۱: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خویش

شماره ۴۰۲: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش

شماره ۴۰۳: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر خویش

شماره ۴۰۴: بریده‌ام ز دو عالم به اره اخلاص

شماره ۴۰۵: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم خلاص

شماره ۴۰۶: من دیده ام آن را که مکانی نیست مشخص

شماره ۴۰۷: کدام تن که بود از خیال سر خالص

شماره ۴۰۸: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص

شماره ۴۰۹: دلا پادشاهی گدایی است محض

شماره ۴۱۰: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض

شماره ۴۱۱: یا من فتح باسمک باب السلام فیض

شماره ۴۱۲: نیست گل الفتی در چمن اختلاط

شماره ۴۱۳: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتیاط

شماره ۴۱۴: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط

شماره ۴۱۵: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط

شماره ۴۱۶: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان را چه حظ

شماره ۴۱۷: خویش را یکبارگی تا سختم از دل وداع

شماره ۴۱۸: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع

شماره ۴۱۹: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ

شماره ۴۲۰: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایاغ

شماره ۴۲۱: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چراغ

شماره ۴۲۲: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف

شماره ۴۲۳: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه ملاف

شماره ۴۲۴: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما مختلف

شماره ۴۲۵: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف

شماره ۴۲۶: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فراق

شماره ۴۲۷: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عاشق

شماره ۴۲۸: چه غم از قبله و از قبله نما دارد عشق

شماره ۴۲۹: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق

شماره ۴۳۰: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد عشق

شماره ۴۳۱: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار عشق

شماره ۴۳۲: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار عشق

شماره ۴۳۳: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق

شماره ۴۳۴: بسکه دلگیرم ز چین گوشه ابروی خلق

شماره ۴۳۵: دانی چه بود باده گلگون ز رگ تاک

شماره ۴۳۶: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک

شماره ۴۳۷: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک

شماره ۴۳۸: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک

شماره ۴۳۹: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز سنگ

شماره ۴۴۰: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده تنگ

شماره ۴۴۱: عکس رخساره معشوق نماید در سنگ

شماره ۴۴۲: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه قال

شماره ۴۴۳: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالجلال

شماره ۴۴۴: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد و آل

شماره ۴۴۵: از آن زمان که غم او گرفته جای خیال

شماره ۴۴۶: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل

شماره ۴۴۷: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرار دل

شماره ۴۴۸: نگهش خاطر آگاه نماند در دل

شماره ۴۴۹: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل

شماره ۴۵۰: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان در بغل

شماره ۴۵۱: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل

شماره ۴۵۲: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل

شماره ۴۵۳: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل

شماره ۴۵۴: به جمال تو بود دیده بینا مشغول

شماره ۴۵۵: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول کفیل

شماره ۴۵۶: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه و جام

شماره ۴۵۷: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار رام

شماره ۴۵۸: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام

شماره ۴۵۹: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچیده‌ام

شماره ۴۶۰: ندیده کسی آنچه من دیده‌ام

شماره ۴۶۱: ای که می گویی خدای خویش را چون دیده ام

شماره ۴۶۲: برون می آورد از دل کدورت را می نابم

شماره ۴۶۳: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم

شماره ۴۶۴: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری داشتم

شماره ۴۶۵: همچو بلبل آشیان گر در چمن می‌داشتم

شماره ۴۶۶: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر رفتم

شماره ۴۶۷: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم

شماره ۴۶۸: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفتم

شماره ۴۶۹: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم

شماره ۴۷۰: حکایت گل روی تو در چمن کردم

شماره ۴۷۱: به چوگانش اگر سر گو نمی‌کردم چه می‌کردم

شماره ۴۷۲: منم که خود غم و خود یار غمگسار خودم

شماره ۴۷۳: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم

شماره ۴۷۴: همچو گرداب در قفای خودم

شماره ۴۷۵: به غیر از دانه دل ز آب چشمش سبزتر دارم

شماره ۴۷۶: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم

شماره ۴۷۷: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم

شماره ۴۷۸: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه‌ای دارم

شماره ۴۷۹: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای دارم

شماره ۴۸۰: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی دارم

شماره ۴۸۱: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دارم

شماره ۴۸۲: به گرد کوی جانان های های ساکنی دارم

شماره ۴۸۳: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم

شماره ۴۸۴: از دم تیغ غم او هر نفس خون می‌خورم

شماره ۴۸۵: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان باشم

شماره ۴۸۶: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم

شماره ۴۸۷: دور از رخش چها من بیتاب می کشم

شماره ۴۸۸: منت اغیار و آزار ملامت می‌کشم

شماره ۴۸۹: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم

شماره ۴۹۰: بنمای رو که واله آن روی چون گلم

شماره ۴۹۱: حال من این است غیر حال ندانم

شماره ۴۹۲: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم

شماره ۴۹۳: باز حرف از ناز خوبان می زنم

شماره ۴۹۴: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم

شماره ۴۹۵: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم

شماره ۴۹۶: من نه آنم که زنم ساز و به خود گریه کنم

شماره ۴۹۷: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می‌کنم

شماره ۴۹۸: همچو گل راز درون خود نمایان می‌کنم

شماره ۴۹۹: با بتان من عشقبازی می کنم

شماره ۵۰۰: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم

شماره ۵۰۱: نفع، آن است که من نافع خود می بینم

شماره ۵۰۲: من نه این آب روان از لب جو می بینم

شماره ۵۰۳: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم

شماره ۵۰۴: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم

شماره ۵۰۵: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می‌شوم

شماره ۵۰۶: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ایم

شماره ۵۰۷: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ایم

شماره ۵۰۸: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم

شماره ۵۰۹: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم

شماره ۵۱۰: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم

شماره ۵۱۱: ناخورده شراب ناب مستیم

شماره ۵۱۲: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستیم

شماره ۵۱۳: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدیم

شماره ۵۱۴: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم

شماره ۵۱۵: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم

شماره ۵۱۶: ما به کوی یار نالان می رویم

شماره ۵۱۷: منم نادان تو دانایی چه گویم

شماره ۵۱۸: به روی سینه سیل اشک باز از دیده برگردان

شماره ۵۱۹: چه سرها از یقین شد گوی در میدان درویشان

شماره ۵۲۰: چگونه کس کند آرام در سرای جهان

شماره ۵۲۱: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می‌توان گشتن

شماره ۵۲۲: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن

شماره ۵۲۳: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن

شماره ۵۲۴: به آن سرو سهی‌قد یاد صهبا می‌توان کردن

شماره ۵۲۵: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن

شماره ۵۲۶: چو به درد خوی کردی به دوا توان رسیدن

شماره ۵۲۷: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن

شماره ۵۲۸: شده شرمسار به دوران تو پیمانه حسن

شماره ۵۲۹: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن

شماره ۵۳۰: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تماشا کن

شماره ۵۳۱: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن

شماره ۵۳۲: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن

شماره ۵۳۳: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن

شماره ۵۳۴: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور مکن

شماره ۵۳۵: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری کن

شماره ۵۳۶: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن

شماره ۵۳۷: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چمن

شماره ۵۳۸: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من

شماره ۵۳۹: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون

شماره ۵۴۰: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون

شماره ۵۴۱: عهد کی از عهده پیمانه می‌آید برون

شماره ۵۴۲: هر کس شکست طره پرپیچ و تاب او

شماره ۵۴۳: چه هشیار است در انداز چشم می پرست او

شماره ۵۴۴: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو

شماره ۵۴۵: به دل ها ناوک انداز است دایم ابروان تو

شماره ۵۴۶: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای تو

شماره ۵۴۷: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو

شماره ۵۴۸: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو شو

شماره ۵۴۹: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم زانو

شماره ۵۵۰: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگاه

شماره ۵۵۱: خطش نوشته بر او آیت کلام الله

شماره ۵۵۲: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخته

شماره ۵۵۳: فلک به این همه رنگی که بر هوا بسته

شماره ۵۵۴: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشسته

شماره ۵۵۵: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهسته

شماره ۵۵۶: باز چشمش سرمه آمیز آمده

شماره ۵۵۷: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس مانده

شماره ۵۵۸: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده

شماره ۵۵۹: نیست با کس اتحادم همچو کوه

شماره ۵۶۰: عهد با بالابلندی بسته ای

شماره ۵۶۱: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره‌ای

شماره ۵۶۲: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ای

شماره ۵۶۳: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آبی

شماره ۵۶۴: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی

شماره ۵۶۵: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجودی

شماره ۵۶۶: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی

شماره ۵۶۷: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی

شماره ۵۶۸: تو تا به کی دل و جان در امان نگه داری

شماره ۵۶۹: دلم ربوده بت ماهری به عیاری

شماره ۵۷۰: دیده بیرون شده از پرده به دیدار کسی

شماره ۵۷۱: شد زمین تکیه گاه درویشی

شماره ۵۷۲: برهنگی است عبا و قبای درویشی

شماره ۵۷۳: تلخی کند به کام خضر آب زندگی

شماره ۵۷۴: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی

شماره ۵۷۵: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی

شماره ۵۷۶: کریمان را چه شد یارب کریمی

شماره ۵۷۷: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه جانی

شماره ۵۷۸: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن به آسانی

شماره ۵۷۹: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی

شماره ۵۸۰: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی

شماره ۵۸۱: در حریم دل من شمع شب افروز تویی

شماره ۵۸۲: واقف از زاده و نزاده تویی

شماره ۵۸۳: دل برده است چشم قتال جنگجویی

sunny dark_mode