چو بلبل از خس و خار چمن کاشانهای دارم
برای برق حسن گل عجایبخانهای دارم
نه در شهر است آرامش نه در صحراست تمکینش
نمیدانم چه سازم خاطر دیوانهای دارم
تو مشغولی به خویش ای زاهد و من فارغم از خود
تو تسبیحی به کف داری و من پیمانهای دارم
حکایتهای من از پا دراندازد جهانی را
ز سر گر بگذری از سرگذشت افسانهای دارم
از آن سررشتهٔ کارم سری بر روشنی دارد
که همچون شمع، من در سوختن پروانهای دارم
در آن وادی که مجنونش منم ای سیل بیمنت
گذارت گر بدان جا اوفتد ویرانهای دارم
شکستی دل سعیدا را و با بیگانهای می خوردی
نگفتی هیچ از خود بیخبر دیوانهای دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و زشتیهای زندگی و عشق اشاره میکند. او مانند بلبل از خس و خاری که در چمن وجود دارد، یاد میکند و میگوید که در دلش یک خانه از زیباییهای گل دارد. شاعر نشان میدهد که نه در شهر و نه در بیابان آرامش ندارد و دچار آشفتگی است. او به زاهدی که مشغول عبادت است اشاره میکند و خود را آزاد از قید و بند میداند. روایتهای او میتواند روحها را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و او از حسینتی که در دل دارد تیرگیها را روشن میکند. شاعر از عشق و دیوانگی اش میگوید و به جایگاه خود در دنیایی که دیگران آن را ویرانه میدانند، افتخار میکند. در نهایت، او از ناکامیها و دردهای خود سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که دیگران از درونش بیخبرند.
هوش مصنوعی: چون بلبل، در میان خار و خس، جایی دارم که در آن از زیبایی گل لذت میبرم و برای خود دنیای شگفتانگیزی ساختهام.
هوش مصنوعی: نه در شهر آرامشی وجود دارد و نه در دشت راحتی پیدا میشود. نمیدانم باید چه کار کنم، چون دل و ذهنم به هم ریخته و دیوانهوار است.
هوش مصنوعی: تو در دنیا و مشکلات خود غرق شدهای، در حالی که من از خودم فارغ و آزاد هستم. تو تسبیح به دست داری و در عبادت مشغول هستی، اما من در حال لذت بردن از زندگی و مشروب هستم.
هوش مصنوعی: داستانهای من میتواند دنیایی را تحت تأثیر قرار دهد، به شرطی که از سرگذشت افسانهای که دارم عبور کنی.
هوش مصنوعی: من در کار خود ریشهای دارم که نورانی است و مانند شعله شمع، یک پروانه در حال سوختن برای من وجود دارد.
هوش مصنوعی: در آن دیاری که من همچون مجنون هستم، ای سیل بیوقفهای که میگذری، اگر به آنجا بیفتی، ویرانهای دارم.
هوش مصنوعی: دل سعیدا را شکستی و با کسی دیگر وقت میگذرانی. هیچ نگفتی از اینکه من را فراموش کردهای و دیوانهوار به یاد تو هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
..............................
..............................انهای دارم
مخندید ای حریفان گر شمردم از شما خود را
نیم گر مست، باری گریه مستانهای دارم
ز چنگ من صبا زلفش نگیرد چون به آسانی؟
[...]
دلی سرگرم شوق از جلوه مستانهای دارم
ز شمع قامتی آتش بجان پروانهای دارم
خرابآباد عالم را منم آن جعد سرگشته
که هر روز آشیان در گوشه ویرانهای دارم
چه کوشم از پی روزی به من خواهد رسید آخر
[...]
خراباتینژادم دلق شیادانهای دارم
صراحی در بغل، در آستین پیمانهای دارم
به ناقصفطرتان بخشیدهام دنیا و عقبا را
گدای کوی عشقم همت مردانهای دارم
ز جانان میگریزم، شور استغنا تماشا کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.