گنجور

 
سعیدا

گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم

گاه هشیار گهی مست گهی مدهوشیم

سخن توبه و تسبیح به زاهد گویید

باده تا هست در این میکده می می نوشیم

گر حقیقت نبود عشق مجازی کافی است

دیگ آبیم که از آتش خس در جوشیم

سعی ما در راه جانان نه به امداد کسی است

تا در این تن رمقی هست به جان می کوشیم

سر کونین نهان در دل خون گشتهٔ ماست

آن حبابیم که دریای قدم می پوشیم

در خرابات سرودیم به مسجد تسبیح

پیش گل دیده و در صحبت بلبل گوشیم

ما گل باغ جهانیم و رقیبان [خارند]

راز خود فاش، گناه دگران می پوشیم

ما ز مردان نهراسیم که خود بر سر خویش

خاک کردیم سعیدا و کفن بر دوشیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode