گنجور

 
سعیدا

به بستن کمرش نیست آن میان باعث

که فکر ما شده چون موی در میان باعث

هر آن که هر چه به ما کرده از تو دانستیم

چرا که غیر تو کس نیست در میان باعث

اثر به نالهٔ چنگ از قد خمیده اوست

که تیر را به پریدن بود کمان باعث

کشیدن این همه منت ز خار و خس بلبل

سبب نظارهٔ گل بود آشیان باعث

ظهور مبدأ هر گل که بود دانستیم

سبب نزول تو بودی و باغبان باعث

کسی به رزق سعیدا چرا غمین باشد

که شد زمین سبب او را و آسمان باعث

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صغیر اصفهانی

علی است بهر بجا بودن جهان باعث

بقای جسم ندارد به غیر جان باعث

گر او نبد نه زمین بد نه آسمان آری

وجود اوست بر ایجاد این و آن باعث

بحق عشق قسم نیست غیر عشق علی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه