گنجور

 
سعیدا

اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آید

ز جان و دل به طوف مرقد شاه نجف آید

ز دریای سخایش گرچه بسیار است امیدم

قناعت می کنم ز این بحر اگر سنگی به کف آید

شهیدش بر لب کوثر چو خواهد گشت بزم آرا

به رقاصی مسیحا مهر و مه با چنگ و دف آید

چه سازم مدح آل او که در مداحی ایشان

ز جوش عقده‌های در لب دریا به کف آید

سعیدا گر نبودی بنده‌ای از بندگان او

چرا از هند مهرافزا چو خورشید این طرف آید