زمین از اشک سرگردان من گرداب میگردد
زمان از نالههای زار من سیماب میگردد
مگر خورشید در این صبح با گل گرم سر کرده
که از گستاخیش در چشم شبنم آب میگردد
به چشم طالع ما سودهٔ الماس اگر پاشی
ز چشم ما نهان ناگشته آن همخواب میگردد
مرا در فقر حاصل گشته اکسیر قناعت بس
که خاکستر به زیر پهلوم سنجاب میگردد
چسان مشاطه بربندد کمر یارب نمیداند
میانی را که از تشبیه مو بیتاب میگردد
مگر قصد شبیخونی سعیدا آسمان دارد
که امشب بر سر ویرانهام مهتاب میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را بیان میکند. او میگوید که درد و اشکهایش باعث میشود زمین و زمان به هم بریزد. او به گرما و محبت خورشید اشاره میکند و میپرسد آیا این محبت باعث میشود که شبنمها به آب تبدیل شوند. همچنین به ناامیدی خود اشاره میکند و میگوید حتی اگر الماس به چشمانش بریزند، از نظر او آنها هنوز هم خوابند. شاعر در فقر و قناعت خود، اکسیر آرامش را پیدا کرده و به زندگی خود ادامه میدهد. او همچنین به زیبایی و دلخوشیهای باطل اشاره میکند و در نهایت به این فکر میافتد که شاید آسمان امشب قصد زیبایی بخشی به ویرانیهایش را دارد.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر اشکهای سردرگم من پر از چرخش و گرداب میشود و زمان به خاطر نالههای اندوهناک من به حالت مایع و بیثبات درمیآید.
هوش مصنوعی: شاید خورشید در این صبح با گلها به گرمی صحبت کرده است که اینقدر با جسارت در برابر چشم شبنم میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از زیبایی و ارزشی همچون الماس بر چشمان ما بپاشی، باز هم از دید ما پنهان نمیماند و آن چیز در کنار ما قرار میگیرد و به خواب میرود.
هوش مصنوعی: من در وضعیتی که فقیر هستم، به قلّهای از قناعت دست یافتهام. به اندازهای از زندگی راضی هستم که حتی خاکستر زیر پایم هم میتواند مانند سنجاب باشد.
هوش مصنوعی: چگونه آرایشگری میتواند کمر را ببندد، در حالی که نمیداند در این میان چه کسی وجود دارد و از تشبیه موها به هم در میرقصد و بیتاب میشود؟
هوش مصنوعی: شاید آسمان تصمیم دارد امشب به ویرانیهای من حمله کند، که نور مهتاب همچنان بر سر این خرابهها میتابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چشمم تا خیال لعل آن قصاب میگردد
دمادم در اشک من به خون ناب میگردد
دمادم سجده میآرم من بیدل به هر ساعت
خیال طاق ابروی توام محراب میگردد
همیگردد خیال رویت اندر خانه چشمم
[...]
دل سنگ از شکست دانه من آب میگردد
ز عاجزنالی من آسیا گرداب میگردد
زبال افشانی پروانه میریزم ز یکدیگر
سرشک شمع در ویرانهام سیلاب میگردد
زلال جویبار تیغ او خاصیتی دارد
[...]
ز اشک گرم من آتش کباب میگردد
چه آتشی است که در دیده آب میگردد
نگاه نرگس مست که در کمین منست؟
که صبر در دل من اضطراب میگردد
خراب میکدة عشوهای شوم کانجا
[...]
اگر بیند بخوابم، نرگسش بیخواب میگردد
اگر با زلف گویم حال دل، بیتاب میگردد
فلک از ناله شبهای من بی تاب می گردد
زمین از بی قراری های من سیماب می گردد
اگر شیخ از ته دل در رکوع حق شود قایم
قد خم گشته او حلقه محراب می گردد
به زیر آسمان از تنگدستی خانه یی دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.