کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده نیست
هرچه خواهد میکند عارف کسی را بنده نیست
درد بیدردی عجب دردی است ضعف طرفهای است
صاحب این درد گویا در حساب زنده نیست
طفل چون آید به عالم گریهاش دانی چراست
وسعت این دور میبیند که جای خنده نیست
از پی هر صید لاغر عمر خود ضایع مکن
ز این کمان چون تیر بیرون جست باز آینده نیست
بس که مردم را خیال ماسوا دل برده است
هیچ کس از فعل زشت خویشتن شرمنده نیست
آسمان غربال پر آبی است اما قطرهای
تا نخواهد صاحب غربال، زان ریزنده نیست
سر فروکش در مرقع، سیر را پوشیده کن
چیست در عالم، سعیدا کان درون جنده نیست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه تابانست و همچون روی تو تابنده نیست
ابر بارانست و همچون چشم من بارنده نیست
پیش رفتارت نیاید راه کبکم در نظر
گر رونده هست، لیکن همچو تو آینده نیست
حور بسیار است، دل بردن نیارد همچو تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.