گنجور

 
سعیدا

خطش نوشته بر او آیت کلام الله

سواد مملکت حسن اوست، زلف سیاه

جهان شبی است در او راه مختلف بسیار

به هر صدا که ز پایی رسد مرو از راه

دل است آینه ای صاف از غبار حدوث

که عکس، می ننماید به غیر «وجه الله»

رهی به سوی خدا ممکن است اگر به جهان

مرا عقیده نباشد بجز دل آگاه

دراز و کوتهی دست در جهان سهل است

مباد دست دل افتد ز [معنیی] کوتاه

اگرچه بی گنهم لیک مستحق عذابم

که دور از تو نمردم همین بس است گناه

نمود موی ز کاکل، جهان معطر کرد

مگر که معدن مشک خطاست، زیر کلاه

ز عشق، کافر و مؤمن به کام خویش رسند

کسی به ناخوشی دل نرفت از این درگاه

تو را چو حضرت یعقوب چشم گریان نیست

وگرنه یوسف مصری است در بن هر چاه

من آن مرید محبم که بعد مردن من

ز خاک من نزند سر به غیر مهر گیاه

از آن به طرهٔ محبوب دل سعیدا بست

که عندلیب کند شاخ به خویش پناه

 
 
 
رودکی

سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

[...]

فرخی سیستانی

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه

به مهرگانی بنشست بامداد پگاه

برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز

به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه

به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن

[...]

ازرقی هروی

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه

که با سعادت زهره است و باطراوت ماه

سعادتی که همه در روان گشاید طبع

طراوتی که همه بر خرد ببندد راه

اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

ایا بهار من و عید نیکوان سپاه

چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه

بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام

برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه

میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست

به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه

چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست

اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه

ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه